part 11

291 38 4
                                    


《سونگمین 》

برگه ها رو دادن و الان موقعش بود که از روی جونگین ببینم

به فلیکس ضربه زدم

× هی..هی فلیکس

_ ها چیه؟؟

× زود باش یه چی برسون

_ کدوم سوال؟؟

× سوال پنج

_ میشه 1956

× اوکی

. . . .

همینجوری که بقیه ی سوال ها رو می‌نوشتم
چان اومد بالاسرم‌
فلیکس که بغلم بود میخواست بهم برسونه‌
که بهش اشاره کردم چان اینجاست

_ چیه؟ مگه نگفتی بهت برسونم؟؟؟ چرا الان داری مقابله میکنی؟؟

× خفه شو فلیکس فقط گاله رو ببند‌

÷ پس تقلب میکردین نه؟

× بله؟..نه..اصلا‌...

_ ما؟ تقلب؟ اصلا ما بچه های خوبی هستیم

÷ درسته بچه ی خوب رو بهتون نشون میدم
فلیکس تو نمیخواد بمونی من با آقای کیم کار دارم

× چ...چی؟؟

. . . . . . .

زنگ خورد همه رفتن برگه هاشونو تحویل بدن منم تحویل دادم و میخواستم برم که یهو چان گفت : آقای کیم مگه نگفتم باهاتون کار دارم؟؟

× اوکی

همه رفتن و فقط منو چان موندیم

÷ بیا اینجا

رفتم نزدیک

÷ نزدیک تر

بازم رفتم نزدیک تر

که یهو منو گرفت و به میزش چسبوند ( از دستش گرفت)

÷چرا تقلب کردی؟؟

× چ..چون..که..نخونده بودم و میخواستم نمره بگیرم

÷ آهان..ولی تو با یه روش دیگه هم میتونستی نمره بگیری

× چ..چی؟

÷ مثلا اینکه...

نگاهش از چشمام به لبام رفت

÷ خب مثلا..دوس پسر معلمت بشی؟

پشمام ریخت الان داشت بهم پیشنهاد میداد؟؟

وایسا ببینم..

اگر قبول کنم کلا تاریخو‌ بیستم
چون دوست پسره‌ معلمم پس....

× باشه

چشماش گرد شد

÷ قبول کردی؟؟

× آره

÷ پس الان دوست پسرمی؟؟

× آره

یه لحظه ذوق رو توی چشماش دیدم

راستش خب منم زیاد بدم نمیومد

Hyunlix♡ ( I Can Love You??)Where stories live. Discover now