*سیگارِ خاموش
راندِ صبحگاهی ساعت ده بود و کارآموزها در زمان مقرر جمع شدند. به این ترتیب همراهِ پنج نفر از اونها کنار تخت اولین بیمار ایستادم، سپس روی صورت پسربچه که با کمی ترس به ما نگاه میکرد خم شدم.
- من دکتر جئون هستم. و تو...؟
- بِری.
- بری، من و دوستانم اجازه داریم چند دقیقه وقتت رو بگیریم؟
- باشه.
- ممنون پسر.
کمی عقبتر ایستادم و در حال برداشتنِ p.note پرسیدم:
- خب، حال بری کوچولوی ما چطوره؟
دختری جلو اومد. چشمانش قرمز و لبانش رنگ پریده بود. از خستگی میلرزید. هر چی فکر کردم اسمش رو به خاطر نیاوردم. طبق شرح حالی که نوشته بود، بیمار پسر شش سالهایِ که سه روز پیش با بیحالی، استفراغ و رنگ پریدگی بستری شد و به علت Hb پایین دو واحد Packed Cell دریافت کرد.
- درد؟
- داره.
- علتش؟
- ام... درد عمدتاً به دو دلیل ایجاد میشه: انسداد سیستم ادراری و التهاب. طبق معاینات، دردش در زاویهی costovertebral و در lateral عضلاتِ sacrospinals حس میشه. زیر دندهی دوازدهِ سینهای، که علت این دردها معمولاً distention هست.
- شروعِ درد؟
- از دیشب، و امروز کمتر شده.
چند سوال و جواب دیگه رد و بدل کردیم و قبل از راندِ تخت بعدی گفتم اگه بیمار دیگهای نداره میتونه استثناً امروز زودتر بره، چون اصلاً مساعد به نظر نمیرسید.
بیمار دوم رو جرارد بستری کرده بود. از بس چپ و راست تذکر میگرفت اسمش رو به یاد داشتم. خیلی سرحال بود. برعکسِ قبلی این یکی انگار خواب و خوراکِ خوبی داشت.
ساکت اما با شیطنت به من زل زده بود.- خب؟
- صبح وقتی اومدم، بیمار نبود.
همین. چیزی نگفتم. بیمارش رو خودم معاینه کردم، اون هم با رضایت و لبخند شرحِ حال نوشت. از بختِ بد سومی هم برای اون بود. باز گفت، «وقتی اومدم بیمار نبود.» و من باز چیزی نگفتم. نباید در حضور بیمار با اون بحث میکردم.
دو بیمار دیگه دیدیم، آسیبهای موجود رو توضیح دادیم، از بیمارهای مشابه گفتیم، اقدامات اورژانسی رو مرور کردیم و نهایتاً در راهرو جمع شدیم. سی دقیقهای گذشته بود. کمی در مورد اهمیت نوشتنِ صحیحِ order، توضیح دادم.
YOU ARE READING
THE VHR || VKOOK
RomanceWRITER: E.L NAME: THE VIENNAS HOT RUMOR COUPLE: VKOOK GENRE: SOCIAL, ROMANCE, MEDICAL " - ازت میخوام امشب من رو در یک مهمانی شام همراهی کنی. جونگکوک با سوءظن به تهیونگ نگاه کرد. - به چه عنوان؟! - دوست. - دوست؟ - دوستپسر! - تو میخوای از من سوءاست...