Part 5

136 15 0
                                    

«سه روز بعد»

_صبحت بخیر جوجه.

جیمین چشم‌هاش رو مالید و از تخت پایین اومد.

_صبح بخیر، امروز می‌تونیم بریم شرکت؟

یونگی بوسه‌ای رو لبای پف‌کردهٔ جیمین گذاشت و موهاشو بهم ریخت.

_اگه درد نداشته باشی که چرا نتونیم؟

_درد ندارم، برو آماده شو مین.

_بله رئیس پارک.

یونگی سلام‌نظامی‌ای داد و از اتاق جیمین بیرون رفت تا آماده شه.

.

_یونگی‌شی؟

_بله آقای پارک؟

_دفتر سهام‌هارو از گاوصندوق برام میاری؟

_بله چشم.

_بفرمایید رئیس.

_ممنونم به کارت برس.

بعد از چند ساعت جیمین برگه‌ی سفیدی رو میز یونگی گذاشت.

_امضاش کن.

_می‌خواید امضامو جعل کنید؟

_نه ولی بهش نیاز دارم، امضاش کن.

_هرچی شما امر کنید رئیس.

بعد از امضا کردن برگه گذاشتش روی میز جیمین و از جاش بلند شد.

_قهوه می‌خوری؟

_قهوه‌ای که مین یونگی درست کنه؟ صد البته.

_قانون سر کار لاس ممنوع رو زیر پا گذاشتید رئیس.

_می‌خوای تنبیهم کنی؟

_کار داره به جاهای باریک می‌کشه، من می‌رم آیس آمریکانوم رو درست کنم.

_کار خوبی می‌کنی.

.

«یک هفته بعد»

به دوست صمیمیش که صاحب یکی از بهترین کافه‌های سئول بود زنگ زد.

_بهه آقای پارک، آفتاب از کدوم طرف در اومده شما زنگ زدی به ما؟

_مسخره بازی در نیار ته، کارت دارم.

_همون، کار داری که زنگ زدی.

_آشغال یعنی من در حالت عادی بهت زنگ نمی‌زنم؟

_چرا شوخی کردم، چی شده حالا؟

_تولد یکیه که خیلی برام مهمه و خب کجا بهتر از کافه کیم؟

_نمی‌پرسم کیه چون بالاخره می‌فهمم، کِی‌ـه؟

_فردا شب.

_داداش لی مین‌هو ام بخواد تولد بگیره یه هفته قبل رزرو می‌کنه.

_مقام من توی قلبت از لی مین‌هو‌ ام بالاتره، مگه نه تاتا؟

_معلومه که نه، لی مین‌هو پادشای قلبمه، ولی خب باشه، اصلاً هم بخاطر اینکه کسی فردارو رزرو نکرده نیست.

Without me / YoonminWhere stories live. Discover now