Part 7

129 19 0
                                    

_چی شده مین؟ جونگکوک جواب درستی بهم نداد.

_آقای پارک خودتون مطلع‌اید که سرطان به طور ارثی تو خانوادتون بوده، و خب حقیقتش جیمین هم سرطان مغز استخوان داره.

تهیونگ با تموم شدن جملهٔ یونگی روی زمین افتاد و جونگکوک به سمتش اومد و آقای پارک هم با بهت به یونگی زل زده بود.

_م-مطمئنی جیمین سرطان داره؟

_آره، دکتر خودتون تشخیص دادن..

_می‌تونم ببینمش؟

_آره تازه بیدار شده، تهیونگ توهم می‌خوای بیای؟

تهیونگ سری تکون داد و چهار نفری وارد اتاق جیمین شدن.

_پدر.. تهیونگ.

_جیمینااااا چه بلایی سر خودت آوردی؟

تهیونگ قطره قطره اشک می‌ریخت و دست جیمین رو می‌فشرد و پدرش از دور به این صحنه خیره شده بود، اون قدر مغرور بود که حتی گریه‌ام نمی‌کرد.

_تاتا چیزی نشده چرا گریه می‌کنی؟

_چیزی نشدههه؟ خودت می‌فهمی چی می‌گی؟

_آره چیزی نشده زود خوب می‌شم، مگه نه پدر؟

_آره هرکاری می‌کنم که سریع خوب شی، الان با یکی از دکترای آمریکایی تماس می‌گیرم.

آقای پارک از اتاق بیرون رفت و یونگی نزدیک جیمین اومد.

_تهیونگ لطفاً خیلی دست جیمینو فشار نده.

_آ چشم ببخشید هیونگ.

دکتر وارد اتاق شد و سمت جیمین اومد.

_سلام، می‌خوام با جیمین صحبت کنم ممکنه اتاقو خلوت کنید؟

_دکتر لطفاً بذارید بمونن.

_مشکلی نداری پسرم؟

_نه مشکلی نیست.

_خب ببین جیمین پدرت با من صحبت کرد و به نظر منم اگه بری آمریکا یا اروپا خیلی بهتره، دکترای بسیار خوبی اونجا هستن و امکاناتشونم که دیگه خودت خبر داری، منم می‌تونم بیام و ازت مراقبت کنم.

_حالش خوب می‌شه دکتر؟

_نمی‌تونم هیچ جواب قطعی‌ای بهتون بدم چون بیماریش خفیف نیست.

شدت گریه‌ی تهیونگ بیشتر شد و دکتر ترجیح داد اونارو تنها بذاره.

_تنهاتون می‌ذارم، و جیمین امشب مرخص می‌شی تا برای سفرت آماده بشی.

_ممنون.

با خارج شدن دکتر پدر جیمین وارد اتاق شد.

_بهتری پسرم؟

_بله پدر.

_دو روز دیگه می‌فرستمت مرکز تخصصی درمان سرطان اندرسون تو آمریکا.

Without me / YoonminWhere stories live. Discover now