part 7

134 15 2
                                    

های  گایز. میدونم که پارت قبلی کم بود و اسمات انچنانی نداشت. من حالم این چند وقت کلا حالم خوب نبود و پارت قبلی رو هم بخاطر شماها آپ کردم و خودمم نمیدونم چی نوشتم. ولی این پارت میخوام براتون جبران کنم.  مرسی که میخونین. و ووت ها خوبه ها ولی اگه یکم زیاد بدین و کامنت بزارین، من خیلی خوشحال میشم و انرژی میگیرم و زودتر و زیاد تر براتون اپ میکنم. و دلیل تاخیر هم اینه که، کارای رشته ی معماری زیادی سخته و زمان بره. میتونین از پیج @Arta_Memar_87  کارای منو ببین تو اینیستا گرام. و توچنل تلگرام هم عضو شین لینکش تو پارت قبلیه فکر کنم.
بریم سراغ پارت.

____________________________________________________________

با حس پوشیده شدن عضوش و ناله های ریز، از خواب بیدار شد.
به جونگکوک که کاندوم خار دار رو، رو عضوش میکشید نگاه کرد.
"کوک؟......عزیزم چی کار میکنی؟"
"آهه.....ته بهت نیاز دارم..."
بعد اینکه دیک تهیونگ رو چرب کرد، اروم روش نشست و اهی بخاطر پر شدگیش کشید.

"فاک...بعد پنج راند بازم تنگی که"
چیزی نگفت و  اروم خودشو روی عضوش بالا کشید و بخاطر خار های کاندوم، ناله ی بلندی کرد.
"عاهههه ته...تهیونگ....فاک اومممم"

رو عضوش حرکت کرد و رفته رقته سرعتش  و ببشتر کرد.
ناله های خودش تبدیل به جیغ های از روی لذت شده بودند و وقتی نوک عضو ته پروستاتشو نشونه گرفت، چشماش به عقب برگشت و بدنش لرزید.
"اه اه اههه....فاک تهیونگ دیگه نمیتونم اههه شت"

تهیونگ اون رو برگردوند و پرتش کرد روی تخت و تمرکزش رو گزاشت به ضرباتش که داخل کوک میزد.
حرکتش رو تند تر کرد و خم شد نیپل پسرکش رو کرد تو دهنش.

"اههه ته نز..نزدیکم فاکککک"
عضو کوک رو گرفت تو دستش و پمپش کرد و ضرباتش رو بیشتر.
با صدا زدن همسرش و ناله ی بلندش، تو دست تهیونگ اومد و تهیونگ هم با چند ضربه داخل کاندوم خار دار اومد.

چند لحظه تو بغل هم موندن و به صدای نفس های هم گوش میکردن.

"کوک پاشو بریم حموم"

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

پنج دقیقه ای بود که توی حموم بودن و کوک تکیشو توی وان به تهیونگ داده بود و تهیونگ هم ماساژش میداد.
شونه های پسر رو فشار داد و صداش رو شنید.

"گشنمه"
"بزار از حموم بریم بیرون برات غذا سفارش میدم."

"برام همبرگر سفارس بده. با پاستا و پیتزا. سیب زمینی هم داشته باشه. سس خردل هم کنار کچاپ باشه. سس فلفل هم همینطور. اه خیلی گشنمه"

لبخندی بخاطر کیوت بازی جفتش زد و پایین تر اومد.

وقتی نوبت رسید به پاهای کوک، دستشو به دیک  کوک رسوند و تو دستش گرفت

"ته...تهیونگ نه بسه دیگه"
"هیششش اشکال نداره اگه دوباره کام بشی."
همینطور که دستشو در امتداد عضوش حرکت میداد،دوتا از انگشتاش هم داخل سوراخ امگا کرد.
"تهیووووونگ.....نکن اه"
"سوراخت دوست داره تو هیت پر باشه. اشکالی نداره."
انگشتاشو با سرعت تکون میداد و به پروستات پسر ضربه میزد.
دست دیگرشو هم در امتداد عضوش حرکت میداد و لذت چندبراری به کوک میداد.

ناله هاش زیاد  شده بودن و نزدیک بودنشو حس میکرد. ولی بخاطر لذتی که بهش وارد میشد نمیتونست حرف بزنه و فقط جیغ میزد.
اخرش با قوس دادن به کمرش و ناله بلندش، روی دستای ته اومد.

•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
نیم ساعتی میشد که از حموم در اومده بود و به جونگکوک با تعجب نگاه میکرد که پاستاشو تموم کرده بود حالا نصف همبرگر بزرگشو خورده بود.
انگار واقعا گشنه بود.
"تهیونگ میشه گوشیم رو بدی؟"
خم شد و از اونطرف گوشی کوک رو برداشت و بهش داد.

چند لحظه بعد صدای غر زدنش بلند شد.
"چرا اینیستا باز نمیشه"
"نمیدونم..... شاید بازم از قانون های ایرانه. غذاتو بخور بریم از این دختره لیلا بپرسیم."
با سر تاییدش کرد و سس خردل رو توی برگرش خالی کرد.
بعد نیم ساعت که حس کردن سیر شدن، بلند شدن و لباس های بیرونشون رو پوشیدن.
"کوک درد که نداری؟"
"نه نگران نباش اگه بهت نیاز پیدا کردم میگم خودم"
با سر تاییدش کرد و به ساعت نگاه کرد. ساعت هشت بود. از سوییت بیرون اومدن و لیلا و مارک رو دیدن که روبه روشون ایستادن.
" لیلا شی بیا ببین چرا اینستای من باز نمیشه؟ "
"مگه فیلتر شکن نریختین تو گوشیتون؟"
"فیلتر شکن چه سیقه ایه؟"
"اینجا ایرانه. برنامه هایی که خارج از ایران استفاده میشه، با فیلتر شکن کار میکنن. حتی همین واتپد که نویسنده داره ازش استفاده میکنه با فیلتر شکن کار میکنه"

"اوه...پس بیا برای منم بریز بعد لریم بار. یه ماهی میشه که نخوردم"
"اینجا ایرانه.....تو ایران بار وجود نداره"
"ودف.....تو ایران دقیقا چی مجازه؟"
"هعی.....این زندگی ما تو ایرانه. خیلی سخته حتی باید بخاطر گشتن با بعضی ادما تاوان بدیم"
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
توی ماشین نشسته بودن و گوشی کوک دست لیلا بود و داشت فیلتر شکن نصب میکرد.
تهیونگ همینطور که به خیابون نگاه میکرد، پسری دید که چهره ی خیلی اشنایی داشت.
"کوک.....کوک ببین اون...."
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
این پارت هم تامام شد حیحی.
بنظرتون کی رو دید؟
ووت و کامنت بدیددددد منم قول میدم زود زود پارت رو بزارم

[شاخه عشق] Where stories live. Discover now