<چانیول>
مسابقه سهون به طور فوق العاده ای تموم شد!
اصلا سرعت ماشین و قدرتش بدجوری حیرت زدم کرد...
حاج و واج به سهون که از ماشین پیاده شد خیره شده بودم که سمتم اومد: چرا ماتت برده؟بعد دستش رو زیر چونم گذاشت و دهنمو بست.
خندید که گفتم:پنج دقیقم نشد دیوونه...سهون به جمعیت دخترو پسر که تعدادیشون از خوشحالی سروصدا و رقص میکردن و تعداد دیگشون از باخت راننده مورد علاقشون دپرس شده بودن.
سهون لبخند زد:ببین به رانند رقیبت هم بستگی داره
یادم افتاد که با اون سنجاب کوچولو قراره همکاری کنم
نفسمو کلافه بیرون دادم و به نرده ای که خیابون رو از تماشاچی ها جدا میکرد لم دادم.
سهون هم متقابلا همین حرکت رو کرد و گفت:چیشده؟
-قراره با اون سنجاب بی عصاب همکاری کنم؟ و کریس اصلا نظر منو نپرسیده!متعجب پرسید:بکهیونو میگی سنجاب؟
بعد بلند خندید:وای اگه بشنوه...عصبی گفتم:کوفت به چی میخندی
خودشو جمع کرد ک بعد کاملا دوستانه گفت:نگران نباش من خیلی قبولت دارم وقتی کریس همچین ماموریتی بهت داده پس حتما خیلی فوق العاده ای
سعی کردم حرفهای سهون رودرک کنم.
.
.
.
داخل ماشین نشسته بودم، برخلاف بقیه مسابقه هاشون تو این مرحله باید کلاه میذاشتیم که منطقی بود، چون مشخص نبود طی مسیر قراره چه اتفاقی بیافته!
تبلت رو دستم گرفتم و روی صفحه زدم یک برنامه و لوکیشن با تِمی متفاوت بود!
ده دقیقه به شروع میابقه مونده بود، شارژ تبلت رو چک کردم و میزان نور صفحه.
داخل مرورگر علائم و شکل هایی که نمیتونستم تشخیص برم رو چک کردم برای اطمینان، واقعا دلم نمیخواست به این سنجاب بی عصاب آتو بدم!
صدای باز شدن در ماشین اومد و بعد بکهیون پشت رول نشست!
صداشو واضح جدی و سرحال شنیدم:آماده ای؟!منم واضح و محکم جواب دادم :البته
از الان دیگه قراره یه مرحره فوق العاده رو تجربه کنم!
ماشین ها توی موقعیت و پشت خط ایستاده بودن که بکهیون گفت:لازم نیست حواست به اطراف باشه فقط حواستو به نقشه بدهسرمو تکون دادم:خیالت راحت
بعد از صدای شلیک ماشین با سرعت فوق العاده زیاد از جا کنده شد.
و من هم شروع کردم!
-تا صد متر جلوتر هیچ مانعی نداری...با سرعتی که داشت باید خیلی جلوتر موانع رو بهش میگفتم، پس منطقی بود تخمین بزنم با این سرعت چطوری مسافت هارو بگم!
-پنجاه متر جلوتر بپیچ به چپ
حالا احساس کردم دارم درستتر مسیرو میگم
-حالا وارد ه مسیر جنگلی میشیم که جاده ناهمواری داره!
بکهیون سرعتو کمی کاهش داد و زیر لب غر زد:چه مسیر مزخرفیه!
YOU ARE READING
𝙁𝙞𝙧𝙚 𝙍𝙖𝙘𝙚
Fanfiction~𝙁𝙞𝙧𝙚 𝙍𝙖𝙘𝙚 ~مسابقه آتش ~کاپل:کریسیول_هونهان_سولی ~فرعی:سکای_ بکسو ~ژانر:مسابقه_اکشن_درام_اسمات خلاصه: کریس و چانیول دو راننده فرمول یک حرفه ای هستن اما با قوانین و استاندارد هایی کاملا متفاوت حالا چانیول که یک راننده حساس و تابع قانون هست پا...