+ برای اینکه یک مرد باشی ظاهرت زیادی زنونست- تو هم برای اینکه یک فرمانده باشی زیادی باسنت بزرگه . ولی مگه من حرفی میزنم؟
+ گستاخ نکنه دلت اضافه خدمت میخواد؟
- شاید ، میتونم بیشتر باسنت رو تماشا کنم
___________________
+ عملکردت رو دوست دارم سریع هستی
- میخوای عملکردمو توی سکس هم ببینی هیونگ؟
___________________
+ اه فاک یونگی من دارم میام اون کمر لعنتیتو محکم تر تكون بده
- بيا هیونگ، برای من بیا
+ برخلا...برخلاف ظاهرت دیک خوبی داری دختر نما
- انسان رو نباید از ظاهر قضاوت کرد
×وات ده فاک!!!! اینجا چه خبره؟
+ پارک مزاحم مادرت بهت یاد نداده وقتی وارد جایی میشی در بزنی؟؟ نکنه منتظری اینم من یاد بدم؟؟
× یونگی تو داری فرمانده رو میکنی!- خب که چی؟
× مگه قرار نبود برعکس باشه؟- خفه شو جیمین
×پارک جیمین اگه کسی از این اتفاق خبر دار بشه دو اهه دو سال برات اضافه خدمت مینویسم
× من گوه اضافه بخورم قربان ، من الان میرم شما میتونین ادامه بدین
- درم ببند.
یونگی حتی مهلت نداد که جیمین در رو کامل ببنده و سرعت ضربه زدنشو بالا برد
+ لعنتی یونگی اجازه بده در و ببنده بعد....اههه___________________
- هیونگ ، عملکرد مو دوست داشتی؟+ ایندفعه نتونستم اندازه گیری کنم ، شاید دفعه بعد
___________________
جونگکوک پسر کوچیکتر رو هل داد توی حموم عمومی پادگان و شروع کرد به کندن شلوار های هردوشون
- آروم باش فرمانده
+ خفه شو گستاخ ، سریع دیک فاکیتو از شلوارت در بیار و من و بكن
- با کمال میل هیونگ
+ بهتره کارتو قبل از تموم شدن وقت ناهار کنی
خیلی خوش شانسم، چون ناهار من خوشمزه تر از بقیست
- barracks
YOU ARE READING
oneshot / scenario
Fanfiction مجموعه سناریو و وانشات از کاپل های جونگکوک Scenario and oneshot of Jungkook's couples نامکوک ، جینکوک ، یونکوک ، هوپکوک ، جیکوک ، ویکوک ، سون سام ، تریسام Namkook ' jinkook ' Yoonkook ' hopekook ' jikook ' v...