blind date

part 3

× رسیدیم به بخش نهایی حاضرید دیت دوم داشته باشید؟

یونگی: مگه دست خودشونه باید داشته باـ

×زبون به دهن بگیرر مرد

+عام بله من حاضرم

_منم همینطور

یونگی: حالا همو بفاک بدـ

هوسوک با شتاب از روی صندلی بلند شد و محکم جلوی دهن یونگی رو گرفت

جونگکوک:هوبی هیونگ ولش کن گناه داره

یونگی:بیعنتبتبمام؟

+هان؟

یونگی: خف‌م کردی بیشعور..میگم یعنی مشکلی نداری با بفاک رفتـ..

هوسوک: وای بمیرررر

1 hour later 
×خب برگشتیم دوباره یه مشکل فنی کوچیک بوجود اومده بود که به لطف مسیح حل شد....

(یونگی رو گذاشتن پشت در استادیو)

×و اینم بلایند دیت اینبار...گایز امیدوارم لذت برده باشید تا دیت دوم..باییی

چه‌وون:هوسوکی اوپااا قول دادی بوسه شروع رابطه شونو ضبط کنیممم

×یاااا بچه انقدر غر نزن هنوز کاپل نشدن بعد قسمت دوم..

......................
بعد از ضبط ساعت ۱۲ شب

تهیونگ: جونگکوک خونتون کجاست

+اوو مگه ماشین دارید؟

_نه جونگو موتور دارم نمیترسی که؟

+چی؟

_میگم نمیترسی؟

+نه منظورم اینه که...جونگو؟

_اوو اره دوسش نداری؟

+بامزه‌ست

_مثل تو.....باشهه انقدر سرخ و سفید نشو بیا سوار شو این کلاهم بزار سرت

+ممنونم...اما خودت چی؟

_مشکلی نیست بیا دیگه

حسی بین دوست داشتن و عاشقی...برای تهیونگ این حس مثل رشد کردن بوته های بزرگ گل یاس بود که با هربار رد شدن از کنارش سعی میکرد وجودش رو از عطر نرم و ملایم یاس پر کنه
اما برای جونگکوک...این حس شبیه بوسیدن پنهانی معشوقش زیر برگهای بلند بید مجنون بود
(پیشنهاد میکنم وانشات weeping willow من رو بخونید تا بهتر این قسمت رو درک کنید)

+مرسی همینجاست

_میتونم شمارت رو داشته باشم؟

+اره حتما

_قبل اینکه بری...اگر جلو دوربین . بچه ها خجالت کشیدی که دیت دوم رو رد کنی بگو..نمیخوام اذیت بشی..

+اوه نه من ازتون خوشم اومدـ..چیز یعنی..ای وای منظورم اینه که نه دروغ نگفتم حالا هم شب بخیر خدافظ

تهیونگ اروم خندید و برای پسر دست تکون داد

_خدافظ عزیزم
.........
پروانه اینجاست با یک پارت دیگه
از اینجا به بعد هم دیت دوم رو داریم هم زندگی تهکوکی رو داریم
🥺💕
پروانه امیدواره که لذت برده باشید