blind date

part11

شخصیت جدید

چویی مینسو

۵۰ سالشه
مادر تهیونگه
خانه دار ولی گلدوزی های حرفه ای انجام میده و عاشق شوهر و بچشه

کیم جونگمین
۵۵ سالشه
پدر تهیونگه
قبلا مغازه لوازم هنری داشته اما حالا اونو به پسرش سپرده و خودش معلم موسیقیه و پیانو تدریس میکنه

..............

(از دید تهیونگ و راوی)

_مامان شربت نمیخورم بیا بشین کارت دارم

امروز صبح قبل از اینکه به گل فروشی برم و برای جونگکوک گل بخرم به ذهنم رسید بیام خونه مامان و ازش کمک بگیرم

توی روابط تقریبا میشه گفت بی تجربه ام
از ۱۶ سالگیم توی مغازه لوازم هنری کنار بابا کار کردم
وقتی دانشگاه رشته عکاسی قبول شدم مامان خیلی ناراحت بود..اون دوست داشت من یه دکتر بشم...اما بعد چند سال ، هم مامان هم بابا متوجه شدن من روحم با هنر آمیخته شده
اونقدر درگیر کار و درس بودم که تنها رابطه ای که داشتم دختر همسایه ی مادربزرگم توی روستا بود

اون وقتا خیلی کوچیک بودم هنوز ۲۰ سالم هم نشده بود..نارا دختر خوشگل و مودبی بود اما رویاهاش کوچیک و محدود بود
اون دوست داشت خیلی زود ازدواج کنه و توقع داشت شوهرش تو مزرعه کنار پدرش کار کنه..که خب قطعا من اینو نمی‌خواستم

# عشقم میدونی چند وقته نیومدی اینجا؟

_مامان واقعا سرم شلوغ بود معذرت میخوام

#سرت با جونگکوک شلوغ بود؟

_آرـ..چیی؟ شما از کجا میدونی؟

مینسو با حالت دراماتیکی دستش رو روی قلبش گذاشت و جواب داد