"مقدمه ، معرفی و خلاصه داستان"

290 56 4
                                        

°•○●مقدمه●○•°

در سال ۶۶۰ میلادی، نیروهای ائتلاف شیلا و تانگِ چین به باکجه که در آن زمان با گوگوریو متحد بود حمله کردند. یک ارتش بزرگ تحت رهبری ژنرال "گی‌بِک"( باکجه) در یک نبرد پر فراز و نشیب در نزدیکی نونسان از ارتش دشمن به فرماندهی ژنرال " کیم‌یوشین" (شیلا) شکست خورد. پایتخت باکجه ، " سابی" تقریباً بلافاصله پس از آن نبرد سقوط کرد و در نتیجه نیمی از باکجه توسط شیلا ضمیمه شد.
در ابتدا امپراطور "مویول"ِ شیلا با امپراطوریِ تانگِ چین ، چنین مذاکره کرده بود که تانگ در ازای کمک های تسلیحاتیت نظامی ، به شیلا برای تسخیر باکجه کمک کند اما پس از تصرف باکجه ، تانگ به زیر قول خود زد و نیمی از باکجه را تحت سلطه خود گرفت و فقط نیمی از آن به خاک شیلا پیوست.

پادشاه مویولِ شیلا با نام تولدِ " کیم چون‌چو" خواهرزاده ی" ملکه سوندوک" ، اولین امپراطور زن در تاریخ کره بود که آرزوی متحد سازی سه قلمرو بزرگ را در سر داشت و اولین قدم برای رسیدن به این رویای بزرگ را با تصرفِ باکجه برداشت اما فقط یک سال بعد، از دنیا رفت و فرزند ارشدش شاه " مون‌مو " ( آتیش به قبرش بباره_ نویسنده)با حمله به گوگوریو وتصرفِ آن به کمک تانگ به راه پدرش ادامه داد.

آخرین پادشاه باکجه ، شاه " اوی‌جا" به شدت ضعیف و نالایق بود."اویجا" به "گی‌بِک" که بزرگترین ژنرال باکجه بود بخاطر پیروزی های پی در پی‌‌اش ، حسادت می کرد و شکِ خیانت داشت.چند سالی او را به مناطق مرزی دور افتاده فرستاد و همین باعث شد که قدرت باکجه کم شود و قلعه هایی که "گی‌بک" گرفته بود را یکی یکی از دست بدهد.
در نهایت ، این ضعف شدید در حکومت ، منجر به سقوط باکجه و نابودی غم انگیز مردمش شد.

و "گلادیاتور" داستانی غم‌انگیز از پایان حکومت باکجه‌ است که چگونگی نابودیِ مردم بیگناه را به تصویر می‌کشد.

در پایانِ داستان" یشم "، شما انتقال تعداد بیشماری از مردم کشور به کشور های همسایه را مشاهده کردید.شاید بعد از خوندنِ داستان " گلادیاتور" ، علتِ اون جا به جایی بزرگ رو بهتر درک کنید❤️.

گلادیاتور یا به زبان کره‌ای " کوم‌توسا" به مبارز مسلحی گفته میشود که در یک مبارزه با یک فرد مسلحِ دیگر باید حتما یا شخصِ مقابل را بکشد یا خود کشته شود.این کار به طور قانونی در کشور شیلا انجام می‌شد و کسی که یک گلادیاتور را به کار میگرفت موظف بود که در پایان ، در صورت برنده شدن آن‌ شخص در مبارزه ، پاداش بزرگی به او اهدا کند.

°•○● خلاصه داستان ●○•°

چانیول یک سرباز اهل باکجه‌ است که پس از شکست بزرگ در جنگِ با شیلا ، به دنبال خواهر پانزده ساله‌ی خود که احتمال می‌دهد به دست دشمن اسیر افتاده می‌رود اما متاسفانه در بحبوحه‌ی فاجعه‌ی پس از جنگ ، در یکی از بنادرِ شیلا به دست یک گروهِ پرورشِ گلادیاتور گرفتار می‌شود...

𝑮𝒍𝒂𝒅𝒊𝒂𝒕𝒐𝒓 | گلادیاتورWhere stories live. Discover now