part(13)

41 5 13
                                    

"هی کوچولو اسمت چیه؟"

با لکنت گفت:
"ج_ونگ ک_کوک"

با حس دستایی ک  رو ی پهلو هاش قرار گرفت ب خودش لرزید

"د_دستتو بکش"

"اوووو چ عصبی... طوری رفتار نکن جنده کوچولو ک انگار تا حالا توسط کسی ب فاک
نرفتی و این لمسا برات زیادن"
کمی خم شد و ب چشمایه ب شدت ترسیده ی جونگکوک خیره شد:

"اینو میتونم از لباسایه تنگ و بدنمات بفهمم"

نفسش رو تو صورتش رها کرد و جونگکوک با انزجار چشماش رو بست.

"هوی هرزه با توام..."
با حرف پسر دیگه ای ک لباساش لش بود برای لحظه ایی سرش رو بالا گرفت و زمانی خواست دوباره پایین رو نگاه کنه چونش بین دستایع قوی پسر رو ب روش گیر افتاد و سرش رو بالا نگه داشت.

"میشه برای چن ساعت داشته باشمت؟"

با حرفی ک شنید تو جاش خشک شد و نگاه ترسیده شو بین دو پسر عوضی رو بروش چرخوند. چرا نمیتونست زود تر از این وضعیت خلاص شه؟ با صدایه دینگی در آسانسور باز شد. سعی کرد هرطور ک شده بیرون بره ک محکم ب دیواره اتاقک کوبیده شد . با دردی ک تو کمرش بیچید با تنفر ب پسر بزرگتر خیره شد . حالا دیگه ب لطف اشک هایی ک با سماجت سعی داشتن پایین بیان دیدش تار شده بود.

"هی هی... تو خیلی لجبازی.... اگ‌بخوایی پول خوبی بهت میدم... هوم؟

داشت درباره ی چی حرف میزنه؟ چرا فک میکنه اینطوری با پول بتونه باکرگی ی نفرو ازش بگیره؟

با دیدن سکوتش فریادی از رویه عصبانیت کشید و گردن جونگکوک رو محکم گرفت و هر لحظه بیشتر از قبل بهش فشار میورد...

"جُو داری خفش میکنی آروم تر"

پسری ک اسمش جو بود با شنیدن این حرف با همون حالت ک گردن پسر کوچیکتر رو گرفته بود ب بیرون آسانسور پرت کرد.

" ا_ازت خواهش میکنم... و _ولم کن"

از شدت گریه نمیتونست خوب نفس بکشه و بزور حرفش رو زد.
چرا نامجون هیونگش نمیومد؟
چرا تو این طبقه هیچ خونه ایی نبود؟؟

(( طبقه ی آخر ک خونه ی کوک و نامی باشه تک خونه ی اون طبقس... و اطرافش ی انباری بزرگه...))

بدون توجه ب گریه و التماس پسر مچاله شده از درد رویه زمین، طوری ک زیاد بهش فشار نیاد رویه شکمش نشست و همین فشار آروم رویه بدن کوک براش خیلی طاقت فرسا بود.

"مینهو کجا رو نگاه میکنی؟"

"اگه ی وقت کسی بیاد چی؟ بدبخت میشیم"

"نگران نباش تو این طبقه ک  ی خونه و ی انباری هست کسی رفت و آمد نداره"

کمی مکث کرد و با دیدن چهره ی زیبایه و نسبتا سکسی جونگکوک، شهوتش برایه به فاک دادنش حتی بیشترم شد.

Tell me the meaning of love:#Vkook #Yoonmin #NamjinWhere stories live. Discover now