10

173 41 18
                                    


وقتی هوسوک بیهوش شد آلفا جانگ و یونگی به سمتش دویدن. آلفا جانگ اونو میون بازوهاش گرفت و به سمت قلعه‌ی مین برد. یونگی همونطور که دنبال آلفا جانگ وارد قلعه می‌شد به نگهبانا دستور داد تا دکتر رو خبر کنن.

آلفا جانگ هوسوک رو روی تخت یونگی گذاشت و پتو روش کشید.
یونگی کنار هوسوک نشست و دستش رو روی دست امگا گذاشت.تقه‌ای به در خورد و بعد از اون دکتر وارد اتاق شد.

"سرورم"
منظور زن پزشک ، یونگی بود.
"بیا داخل"

و دکتر وارد اتاق شد و بعد به سمت لونای آینده رفت و شروع به بررسی اون کرد.

آلفا جانگ و یونگی همزمان پرسیدن:
"حالش چطوره؟"
پزشک گفت:
"حالشون خوبه ، از شوک و خستگی ناشی از گریه بیهوش شدن"
"بسیار خب می‌تونی بری"
آلفای ۱۲ ساله گفت. 

دکتر تعظیم کرد و بعد از اتاق خارج شد. آلفا جانگ صندلی پشت میز آرایش رو عقب کشید و روی اون نشست و به پسر بیهوشش نگاه کرد.

"یونگی تو باید هرچه زودتر جای پدرت رو بگیری و رئیس جدید قبیله بشی "
آلفا جانگ آروم زمزمه کرد.

یونگی هم با همون لحن جواب داد:
"می‌دونم آپا‌.. پدر از سه سالگی به من آموزش داد تا رهبر این پک بشم. اما هنوز هم به کسی نیاز دارم تا من رو راهنمایی کنه.
شما می‌تونین به درستی من رو راهنمایی کنین آلفا جانگ؟"

جمله‌ی آخر یونگی لبخندی روی لب آلفا جانگ‌ آورد. جمله‌ی یونگی محکم بود ، درست مثل یه رهبر. پسر خیلی خوب بزرگ شده بود.

"قسم می‌خورم که هرکاری برای شما و پسرم بکنم.
نیازی به پرسیدن نیست هرچیزی که نیاز داشته باشی رو بهت آموزش می‌دم آلفا مین"

و بعد لحنش رو تغییر داد و مهربون‌تر زمزمه کرد:

"تو پسر باهوش منی یونگی
من اونقدر بهت اعتماد دارم که هوسوک رو به دستت بسپرم
چیز زیادی برای یادگیری وجود نداره. من هرچیزی که می‌دونم از آموزه‌های پدرت هست پسرم.
تو لایق این جایگاهی.
اول باید مراسم تاجگذاری رو انجام بدیم تا بقیه پک‌ها نتونن پک مین رو به چالش بکشن،  پکی که رهبر نداشته باشه زیاد دووم نداره.
تو باید از لحاظ روحی وجسمی بسیار قوی بشی پسرم تو رهبر مردمت هستی نباید ضعفی داشته باشی که دشمنانت بتونن به اون حمله کنند "

یونگی سر تکون داد.
"درسته آپا"
"حالا هم استراحت کن. فردا روز خیلی بزرگی برای توعه. من همه چیز رو آماده می‌کنم، تو نگران نباش"

یونگی موافقت کرد و بعد کنار هوبی دراز کشید و چشم‌هاش رو بست.

آلفا جانگ اتاق رو ترک کرد و تمام خدمه رو جمع کرد و وظایف هرکس رو مشخص کرد و در آخر دستور داد که تو قبیله اعلام کنن فردا مراسم تاج‌گذاری شاهزاده یونگی برگزار می‌شه.

𝙰𝙻𝙵𝙰'𝚂 𝙾𝙼𝙴𝙶𝙰 |yoonseok_sope|Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ