𝙰𝙻𝙵𝙰'𝚂 𝙾𝙼𝙴𝙶𝙰 |yoonseok_sope|

.01.

در دنیایی که تمام مردم به سه دسته امگا ، بتا و الفا دسته بندی میشدند
چهار پک قدرتمند در کره وجود داشت

اولین‌پک ، قبیله لی بود، ثروتمندترین پک بین چهار قبیله دیگه این ثروت به خاطر مواد معدنی بود که در سرزمینشون وجود داشت
امااین قبیله خاک حاصلخیزی نداشت و مردم مجبور بودند با بقیه پک ها برای مواد غذایی و سبزیجات تجارت کنند

دومین پک ، قبیله چو بود این قبیله در کنار رودخانه زندگی میکردند و به همین دلیل بندر های ماهیگیری بزرگی داشتند

سومین پک ،قبیله جانگ بود حاصلخیزترین سرزمین ها متعلق به پک جانگ بودند و همین باعث شده بود تا این قبیله به خاطر میوه ها و زیبایی شگفت‌انگیزی که داشت معروف باشد

آخرین و قدرتمندترین پک ، قبیله مین بود
این پک به خاطر مبارزان و استراتژی جنگی که داشتند معروف بود
پک مین برخلاف سه پک قبلی هم زمین های حاصلخیز هم بندر ماهیگیری و هم مواد معدنی داشت یا به عبارت دیگه اخرین قبیله هرچیزی رو که برای زندگی نیاز بود داشت

______________________________

الفا جانگ ، الفای رهبر پک جانگ مهربون ترین الفایی بود که مردم میشناختند

اون هرگز در مورد کسی بد نمی‌گفت و همیشه سعی می کند به هر قبیله‌ایی که نیاز به کمک داشت تا جای امکان کمک بکند ، الفا جانگ باعث شده بود اتحاد محکمی بین چهار پک قدرتمند کره به وجود بیاید و پس عجیب نبود اگر پک جانگ قبیله ای بسیار قدرتمند می‌بود

جفت الفا جانگ درست مثل همسرش بسیار مهربان بود و در تمام مراحل به الفا کمک می‌کرد
لونا جانگ در تمام فراز و نشیب های زندگی همراه الفایش بود
و اعضای قبیله جانگ همیشه شکرگذار الهه ماه به خاطر الفا و لونا بودند

همه چیز خوب بود درست به شیرینی رویا همه چیز همون طور که باید پیش میرفت لونا باردار شد و اعضای پک جانگ با خوشحالی اماده پذیرایی از شاهزاده بودند

ولی لونای مهربان پک با به دنیا اوردن اولین فرزندش از دنیا رفت

لونا از اوایل بارداری مریض بود الفا جانگ بارها از او خواسته بود تا بچه ای که در وجودش درحال شکل گرفتن بود را از بین ببره
اما لونا نمی‌توانست از نوزاد کوچکی که ثمره عشق او و میتش بود بگذرد
پس وقتی صدای گریه نوزادش رو شنید با لبخند آرومی چشمانش را برای همیشه بست

تمام قبیله با شنیدن خبر فوت لونا غمگین شدند

الفا جانگ بالای سر همسرش نشسته بود و گریه می‌کرد مردم با شنیدن صدای گریه الفای همیشه قویشان به گریه افتادند

"سرورم لونا از بین ما رفتند اما یادگاری به جا گذاشتند شما باید از فرزندتون به خوبی مراقبت کنید لطفا گریه کردن رو تموم کنید "
دایه‌ای که شاهزاده رو به دنیا اورده بود گفت