قبل همه چی ازه همه کسایی که تا الان این فیک رو خوندن و ووت دادن ممنونمممم من وقتی دیدم پارت قبلی سه تا ووت داشته رسما از شادی سکته کردم گفتم اول تشکر کن بعد بریم پارت بعد💖
JUNGKOOK :
چشمام رو آروم باز کردم و فقط به سقف خیره موندم گوشیم زنگ زد خاموشش کردم و بلند شدم ساعت ۱۵ بود و من ۱۹ باید تالار بودم
به راننده زدم تا ببرتم آرایشگاه
+ماشین رو بیار باید بریم آرایشگاه
و تماس رو قطع کردم به صورتم آب زد و یک هودی بنفش ساده با شلوار جین تنگ مشکی پوشیدم موهام رو یک شونه عادی زدم
در زده شد
♤ قربان ماشین آماده هست بفرمایید+ میتونی بری الان میام
♤ چشم
درو باز کردم و به سمت پایین رفتم که ایو رو دیدم
○ اوپااا چطور شدم؟ این لباس رو دیشب گرفتم قشنگ نیست؟
(لباس ایو)(شما میکروفون و هدفون رو در نظر نگیرید)
+ عالی شدی شدی پرنسس آبجی
لبخند گرمی زدم○ اوووو کمتر زبون بریز بلا
ایو هم داشت تظاهر به خوب بودن میکرد اونم هنوز نگران جیمین بود مثل من اما ادا در میاوردیم
+ ای بابا
♤ قربان بهتره بریم و گرنه دیر میرسیم
+ اومدم . پرنسس بعدا میبینمت
گفتم و سوار ماشین شدم و به سمت آرایشگاه
رسیدیم پیاده شدم و به سمت سالن آرایشی ای که به انگلیس بزرگ نوشته شده بود << سالن زیبایی مروارید>>(انتخاب اسمم🤣) وارد شدم
/ سلام رزرو کردید ؟
دختر زیبایی با موهای خرمایی رنگ و پوست سفید و چشم های قهوه ای ی سوخته که یک شومیز سفید با دامن تنگ قرمز و کفش های پاشنه بلند سفید ساده ایپوشبده بود به سمتم اومد و هر قدمش مساوی بود با سایه پاشنه های بلند کفشش
ESTÁS LEYENDO
Best choice or worst choice?/VKOOK
Fanficکاپل اصلی :VKOOK کاپل فرعی :YOONMIN_ میدونستی اگه استخون رو بشکنی و از هم دور کنی رشد میکنه؟ استخوان انسانیه خود انسان چی؟ آره درد و سختی ، شکست باعث بلند شدن انسان میشه اما اگه فقط تو مرحله شکست بمونه پس کی زمان رشده؟ این زندگیه کوکه جنگکوکی که د...