⛧°. ⋆༺𓆩ꨄ︎𓆪༻⋆. °⛧
به لباس های روی تخت نگاه کرد و نفسی ازروی هوس و شهوت بیرون داد. چشماش از شهوت برق میزدن و این برای یک پسر هفده ساله نرمالترین چیز بود.
هورمون های بدنش فقط لمس های یک نفر رو میخواستن، کیم تهیونگ!.. همخونهای که ۶ سال سابقه کاری در کلینیکش رو داشت و پسرک ۱۷ ساله کراش بزرگی روی مرد زده بود.
کیم تهیونگ، دندان پزشک معروف شهر سئول که حتی از کشور های دیگه برای دیدن اون دکتر، با سالم ترین دندون ها میومدن تا چکاپ بشن.
جونگکوک لباس هایی رو که شامل کراپی توری و شلوارک کوتاه مشکی میشد رو به تن کرد و موهای بلندش رو شونه زد.
امشب که ولنتاین بود، باید دل مرد رو میبرد و رابطهشون رو برخلاف دیگری ها با یک تخت آغاز میکرد.
جونگکوک کم سختی نکشیده بود و دستاش کم برای ارضا شدن با تصویر مرد توی رویاهاش به درد نیافتاده بود که نخواد یک شب هات و قرمز رنگ رو که تموم اتاق شهوت در بر بگیره، به سر کنه.
از اتاق که خارج شد مرد رو در حال ورزش کردن دید. بند های کراپش رو فیکس کرد و به طرف مرد رفت که با لباسی استین بالا زده و شلواری نایک پرس سینه میزد.
نگاهی به ساعت کرد که ۷ شب رو نشون میداد و جلوی دستگاه قرار گرفت. تهیونگ که جونگکوک رو دید هالتر رو روی جایگاهش قرار داد و به طرف پسر ایستاد.
جونگکوک دستاش رو روی بالای باسنش گذاشت و با پوزخندی شهوت انگیز نگاهش رو به مرد داد. لب های جگری رنگ شده رو به هم مالید و به ریکشن خاص تهیونگ خیره شد.
تهیونگ یک دستش رو توی جیبش برد و بندی از کراپ رو گرفت. بدن جونگکوک رو با همون بند به طرف خودش نزدیک کرد و پسر بدوناعتراض از مرد اطاعت کرد.
دلیل وجودت توی باشگاهی که سر درش رو با خون نوشتن ورود ممنوع با لباس کاملا تحریک آمیز، چیه؟
جونگکوک خونسردی خودش رو حفظ کرد و با نگاه شیطان آمیزش به چشمای مرد مسلم شد.
پرس زنی که میخوام تخت و خودمو پر کنه
یک طرف لب تهیونگ کمی به بالا رفت.
اطلاع نداشتم که پسر حرف گوش کن معلمش، ددی ایشوز داشته باشه
جونگکوک قدمی رو با غرور جلو گذاشت و یقهی تیشرت مرد رو بین دو انگشتش گرفت.
اگه که ددیش قراره دکتر کیم تهیونگ باشه، چرا که نه؟
مرد رو به سمت خودش کشید و لب هاش رو روی لب های مرد گذاشت. تهیونگ هیچ ریکشنی رو نشون نداد و این جونگکوک بود که داشت از لب های رو هم افتاده و ساکت مرد لذت میبرد.
پسر سرش رو عقب کشید و به چشمای قهوهای رنگ مرد زل زد. نمیتونست احساس توی اون چشم ها رو بخونه.
تهیونگ هیچ حرکتی رو نشون نمیداد تا وقتی که پسر خواست از دستش فرار کنه و به احتمال زیاد گریه کنه. دستی رو دور کمرش حلقه کرد و دستش تکی جیبش رو روی گونه اش گذاشت.
پسر مسئولیت پذیری باش، جونگکوک
لب های گرم مرد روی لب های گرم خودش نشست و رژی که مزه شکلات میداد توی دهان هر رو بوسنده رو خوش طعم کرد. رژ لبش توسط مرد بلعیده شده بود و دور دهنش رو قرمز رنگ کرده بود.
بوسه هایی که روی لب هاش مینشت، دلش رو قلقلک میداد و چنگ روی بازوی مرد رو بیشتر میکرد.
تهیونگ که مردی خودمختار و خونسرد بود، الان از ساید جدید از خودش که خواستار تن بلورین پسر زیر خودش بود، شگفت زده شده بود.
جونگکوک رو به تخت اتاق خودش همراهی کرد و وسط راه مجال راه رفتن رو هم به پسر نمیداد.
پسر روی تخت به مردی نگاه میکرد که تمام لامپ های اتاق رو روشن کرده. تهیونگ روی پسر خیمه زد و نیپل بیرون افتاده اش رو مکی زد. ناله های پسر گوش فلک رو هم کر کرده بود.
سر مرد بین پاهاش بود و دو دست پسر از دو طرف صورت مرد گرفت و سه انگشت اولش زیر خط فک تهیونگ قرار گرفت و روی زبون مرد سواری کرد.
تهیونگ به پسر اجازهی خودخواهی رو میداد، اما تا یک زمان خاص. جونگکوک که کراپش روی تخت کنارش با تیشرت مرد هم همونجا جا خوش میکرد نگاه کرد و ناله ای کرد.
تهیونگ سوراخ صورتی رو ول کرد و بند شلوارش رو باز کرد. شلوارش رو با باکسر به پایین کشید که عضوش از راحتی آهی کرد.
جونگکوک پاهاش رو بیشتر باز کرد و شلوارش روی یکی از رون هاش رو در اورد. تهیونگ بعد از خیس کردن کل عضوش با لوب، دوباره روی جونگکوک اوند که یکم به پهلو خوابیده بود و فقط یک قسمت کمرش روی تخت بود.
معطل نکرد و عضوش رو توی سوراخ تنگ فرو برد. ناله های پسر دوباره بالا رفت و جونگکوک بازوی ستون شده کنارش رو چنگ زد.
ضربه های اروم کم کم به طرف تندی و بلعیده شدن عضو مرد توسط سوراخ پسر، رفت و نفس های تند مرد رو با ناله های آهنگین پسر در امیخت.
بدن پسر رو از پشت بغل کرد و بدنش رو از دیوار فاصله داد. به تخت که بیشتر جاهاش و حتی دو لباس سیاه رنگ، کامی شده بود نگاه کرد و بوسه ای روی پیشونی پسر گذاشت.
پسرِ شیطونِ من
و جونگکوک هم با لبخندی بوسهای روی بازوی مرد گذاشت.
⩇⩇:⩇⩇⩇⩇:⩇⩇⩇⩇:⩇⩇⩇⩇:⩇⩇⩇⩇:⩇⩇⩇⩇:⩇⩇
YOU ARE READING
𝘼𝙢𝙤𝙧𝙚²°
Horrorپـــــٰـایــــٰــان یــــٰـافْـــــــتِـــــــهٓ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ˚★⋆。˚ ⋆ ┊ ┊ ┊ ⋆ ┊ ┊ ★⋆ ┊ ◦ ★⋆ ┊ . ˚ ˚★ ❛ 🕊️ ⊹˚․ بِـــه فَـــصْـــلْ دُوُمْــ اِم...