کاور رو نگا😎😁
لطفا بوک رو به دوستاتون معرفی کنید تا ویو هاش بره بالا🙃🫶🏻
چرا برام کاور نفرستادید
ناراحت شدم 🥲🌻
بوس بهتون توت فرنگی ها 💋🍓_اون تهیونگِ توی ماشین ؟
پس چرا پیاده نمیشه ؟وای وای لعنت بهت جونگ کوک
لعنت بهت آلفای عوضی
سره مامان و بابا و کایونگ که همزمان به طرف من چرخید
تعجب رو از توی نگاهشون میخوندم
آخه چرا اینکاری میکنه این
لبم رو از شدت ترس و استرس گاز گرفتم
کاش تو حرف نمیزدی
لبخند حرصی زدم و به آرومی از ماشین پیاده شدم
ضایع نکن تهیونگ
چیز خاصی که نشده
در ماشین رو بستم و کمی جلو رفتم
کاش انقد ضایع و خیره نگاهم نمیکرد
مشخص بود که میخواست ازم زَهرِ چشم بگیره
وای الان همه متوجه خیره بودنش روی من میشن
سریع تعظیم کردم_سلام آقای جئون شبتون بخیر
بیشعور و نگاه فقط سری تکون داد
ولی هنوز خیره بهم هست
وای الان مامان اینا متوجه میشن
چشمام رو بستم و آب دهنم رو قورت دادم
وقتی که فکر میکردم همه چی تموم شده
دیدم صدای صحبت کردنش با کایونگ میاد
نفس راحتی کشیدم
که مامان اومد سمتم و گفت_چی شده تهیونگ
حالت خوبه ؟
نکنه چیزیت هست که انقد سریع میخواستی بیای خونهقشنگ متوجه نیشخند جونگ کوک و نگاهم زیرچشمیش به خودم شدم
توی لعنتی داری با کایونگ حرف میزنی
یا گوشات رو تیز کردی ببینی ما چی میگیم_هیچی مامان بریم تو فقط
حالم خوبهخواستم به طرف در برم که صدای کایونگ رو شنیدم
_بیا بریم داخل تا پیداش کنم
مامان در رو باز کن
من وسیله ای که جونگ کوک میخواد رو بهش بدمکایونگ آخه من بهت چی بگم
اونو کجا دعوت میکنی تو
الهه ماه این چی از جونم میخواد که ولم نمیکنه
با حرص و تند تند قدم برمیداشتم
وقتی داخل خونه رفتیم
مامان بابا به طرف اتاق خودشون که توی طبقه پایین بود رفتن
الان تموم میشه تهیونگ
نگا جلوی کایونگ که نمیتونه کاری کنه
به هر حال برای خودش هم بد میشه اگه کایونگ بفهمه
الانم بریم بالا سریع میرم سمت اتاقم که همه چی تموم بشه_کایونگ میتونی یکم زود تر بری برام بیاریشون
خیلی عجله دارم_اوکی دادش فکر نمیکردم امشب لازمت بشن وگرنه زودتر آمادشون میکردم
قدم های کایونگ تند تر شد
وای اگه منم قدم هامو تند کنم ضایع است ؟
کایونگ که رفت توی اتاق تازه به پاگرد بالا رسیده بودیم
خواستم سریع بچرخم سمت اتاقم که بازوم اسیر دستش شد
لبم رو از شدت استرس گاز گرفتم و سریع چرخیدم سمتش
نگاهم سمت در اتاق کایونگ بود ولی صحبتم با اون آلفای موقعیت نشناس
با صدای آروم ولی حرصی گفتم
ESTÁS LEYENDO
Forget me!
Hombres Lobo_هیچ معلومه تو کجایی ؟ _برگرد پشت سرت هستم یک لحظه هنگ کردم _چی ؟ چرا دروغ میگی؟ پشت سرم که دوست برادرم هست ! _گفتم برگرد تهیونگ ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ با مشت زدم روی شونش کنترل اشک هام خیلی سخت بود با داد گفتم _چرا من لعنتی؟ چرا من؟ چرا تقاص اش...