🐺chapter(9)

145 29 20
                                    

های کیوی ها 🥝

مامان برگشته 🙆🏻‍♀️😁

فعلا برین پارت بخونین
اون پایین کارتون دارم 😶‍🌫️

●جونگکوک

_خودت خواستی امگا....!

زمزمه ام رو با لحن بمی که ناشی از تحریک شدن گرگم‌ بود با نیشخند کنار گوشش گفتم
با شدت شروع به گاز گرفتن و مکیدن لبهاش کردم
نمیدونم چرا هرچی بیشتر لبش رو میخوردم بیشتر دلم میخواست
گرگم با خر خر هاش نشون میداد که میخواد بیرون بیاد
با گذاشتن دستهام روی باسنش بیشتر به خودم چسبوندمش
با حس کردن برامدگی آلتم ناله دیگه ای کرد و با پخش بیشتر رایحه اش سلیک بیشتری از سوراخش بیرون اومد
لعنتی رایحه اش دقیق مثل ماهیتش بود و آدم رو مست میکرد
مخصوصا که حالا هیت هم شده بود
گرگم دائم ازم میخواست که همینجا به فاکش بدم
ولی از طرف دیگه بُعد سلطه گرش میخواست تهیونگ‌ رو به جایی ببرم که کسی غیر از خودم شاهد حال آلان و ناله های تحریک آمیزش نباشه
بخاطر لبهام ناله هایی که از دهنش بیرون میومد خفه بودن و غیر از خودم کسی نمیتونست بشنوه شون
لباش رو محکم میک‌ میزدم و گاز میگرفتم
با چرخوند زبونم توی دهنش صدای ناله اش بیشتر شد و خودش رو بیشتر بهم چسبوند
لپ های باسنش رو محکم توی مشت هام فشار میدادم و همزمان لب هاش رو که ورم کرده بود گاز میکرفتم
با حس کمبود نفس کمی سرش رو ازم جدا کرد
و توی چشم‌هام که مشکی با رگه های خاکستری بود زل زد و نفس نفس میزد
برعکس اون که اختیارش کامل به دست گرگش وی افتاده بود
من با مشکی بودن چشم هام ثابت میکردم که اختیارم دست گرگم نیست
هرچند که گرگم دائم میخواست اختیارم رو کامل به دست بگیره و این از رگه های خاکستری چشم هام مشخص بود

_آلفا لطفا .... لطفا یک کاری کن
درد دارم

با یک حرکت روی دست هام بلندش کردم که جیغش دراومد

_چی ... چیکار میکنی

_مگه نمیخوای دردت کم شه
پس ساکت باش

به سرعت به سمت ماشین رفتم و با گذاشتن تهیونگ روی صندلی گوشیم رو از جیبم در آوردم
همزمان با خروج ماشینم از ویلا متن پیامک رو تایپ کردم و گزینه سند رو زدم

[_تهیونگ رفته تو هیت
من بردمش ]

[_پس امشب تمومش میکنی ؟]

با دیدن پیامی که فرستاده بود چند دقیقه به گوشیم زل زدم و بعد به تهیونگ که روی صندلی از درد به خودش می پیچید
امشب تمومش میکردم ؟
فکر بدی هم نبود
ولی نه
هنوز نه
پس تنها یک کلمه فرستادم و گوشیم رو کنار گذاشتم

[_نه]

با حس دست تهیونگ‌ روی رون پام حواسم از جاده پرت شد و به تهیونگ نگاه کردم
با حس نزدیک شدن صورتش به آلتم محکم زدن روی ترمز که سره تهیونگ محکم خورد به فرمون

Forget me!Donde viven las historias. Descúbrelo ahora