🐺chapter(7)

147 26 11
                                    

های گایز 🫡

پارت جدید داریم 😶‍🌫️

مرسی از کسانی که تازه به جمع ما پیوستن و با وت های قشنگ و ریدینگ لیست هاشون به ما عشق میدن 😍😍

اومدم که بگم لطفا از گذاشتن کامنت غافل نیشن دوستان
کامنت ها و ریکشن های شما در طول داستان که ما نویسنده هارو مشتاق نوشتن میکنه🙃😇

مرسی از درک و حمایت هاتون 🥰🥰

کامنت نمیزارین و نمیدونم که تا اینجا از روند کار راضی هستین و فورگت می رو دوست دارین یا نه
خوشحال میشم شاهد دیدن نظرات زیباتون باشم 🥲🤍

و اینکه توجه میکنین که هی پارت ها داره کم کم طولانی میشه 🤔😊

تقدیم به نگاه زیباتون عسلی ها🍯🫶🏻

خواستم بپرسم چی درست نیست که یک دفعه صدای کایونگ‌ رو شنیدم

_جانگکوک کجایی دوساعته ؟

همونجور که به دیوار تکیه داده بودم
دستم رو محکم روی دهنم فشار دادم تا صدایی ازم درنیاد
حتی نفس هم نمی‌کشیدم
صدای قدم های کایونگ رو می‌شنیدم که داشت به حیاط پشت نزدیک میشد
جونگکوک که چند قدم از من جلوتر و پشتش بهم بود نیم نگاهی به بهم انداخت و بیشتر ازم فاصله گرفت
میخواست با زودتر نشون دادن خودش مانع اومدن کایونگ بشه

_اینجام
داشتم سیگار میکشیدم

دیدم که کایونگ ایستاد
خوشحال بودم جایی که من هستم به خاطر درخت های بلند پشت خونه و تاریکی هوا امکان دیده شدنم نبود
همینطور قامت جونگکوک هم زیادی بزرگ بود و وقتی جلوی کایونگ ایستاد تقریبا دیگه هیکل کایونگ اصلا دیده نمیشد

کایونگ_آهان بیا بریم تو

_باشه تو برو من یکی دیگه بکشم میام

کایونگ سری تکون داد و رفت
وقتی که مطمعن شدم رفته بلاخره دستم رو از روی دهنم برداشتم و نفس عمیقی کشیدم
این استرس آخر منو از پا در می‌آورد
جونگ کوک سیگاری آتیش زد و دوباره چرخید و بهم نزدیک شد

_نزدیک بود با رایحه ترسیده ات لو بره که اینجایی

آروم گفتم

_چیکار کنم دست خودم نیست که
نزدیک بود منو ببینه

_انقد می‌ترسی که بفهمه؟

چشمام رو براش گرد کردم

_مثل اینکه متوجه نیستی اگه بفهمه منو میکشه

دوباره یکی از اون پوزخند های حرص درارش زد

_اون خودش با وجود اینکه با یکی تو رابطه است با یکی دیگه نامزد میکنه تازه قرار عروسی رو هم برای ماه آینده میزاره
همچین کسی حق نداره با تو که هیچ کاره خطایی انجام ندادی کاری داشته باشه

Forget me!Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt