های گایز 🫡
پارت جدید داریم 😶🌫️
مرسی از کسانی که تازه به جمع ما پیوستن و با وت های قشنگ و ریدینگ لیست هاشون به ما عشق میدن 😍😍
اومدم که بگم لطفا از گذاشتن کامنت غافل نیشن دوستان
کامنت ها و ریکشن های شما در طول داستان که ما نویسنده هارو مشتاق نوشتن میکنه🙃😇مرسی از درک و حمایت هاتون 🥰🥰
کامنت نمیزارین و نمیدونم که تا اینجا از روند کار راضی هستین و فورگت می رو دوست دارین یا نه
خوشحال میشم شاهد دیدن نظرات زیباتون باشم 🥲🤍و اینکه توجه میکنین که هی پارت ها داره کم کم طولانی میشه 🤔😊
تقدیم به نگاه زیباتون عسلی ها🍯🫶🏻
خواستم بپرسم چی درست نیست که یک دفعه صدای کایونگ رو شنیدم
_جانگکوک کجایی دوساعته ؟
همونجور که به دیوار تکیه داده بودم
دستم رو محکم روی دهنم فشار دادم تا صدایی ازم درنیاد
حتی نفس هم نمیکشیدم
صدای قدم های کایونگ رو میشنیدم که داشت به حیاط پشت نزدیک میشد
جونگکوک که چند قدم از من جلوتر و پشتش بهم بود نیم نگاهی به بهم انداخت و بیشتر ازم فاصله گرفت
میخواست با زودتر نشون دادن خودش مانع اومدن کایونگ بشه_اینجام
داشتم سیگار میکشیدمدیدم که کایونگ ایستاد
خوشحال بودم جایی که من هستم به خاطر درخت های بلند پشت خونه و تاریکی هوا امکان دیده شدنم نبود
همینطور قامت جونگکوک هم زیادی بزرگ بود و وقتی جلوی کایونگ ایستاد تقریبا دیگه هیکل کایونگ اصلا دیده نمیشدکایونگ_آهان بیا بریم تو
_باشه تو برو من یکی دیگه بکشم میام
کایونگ سری تکون داد و رفت
وقتی که مطمعن شدم رفته بلاخره دستم رو از روی دهنم برداشتم و نفس عمیقی کشیدم
این استرس آخر منو از پا در میآورد
جونگ کوک سیگاری آتیش زد و دوباره چرخید و بهم نزدیک شد_نزدیک بود با رایحه ترسیده ات لو بره که اینجایی
آروم گفتم
_چیکار کنم دست خودم نیست که
نزدیک بود منو ببینه_انقد میترسی که بفهمه؟
چشمام رو براش گرد کردم
_مثل اینکه متوجه نیستی اگه بفهمه منو میکشه
دوباره یکی از اون پوزخند های حرص درارش زد
_اون خودش با وجود اینکه با یکی تو رابطه است با یکی دیگه نامزد میکنه تازه قرار عروسی رو هم برای ماه آینده میزاره
همچین کسی حق نداره با تو که هیچ کاره خطایی انجام ندادی کاری داشته باشه
DU LIEST GERADE
Forget me!
Werwolf_هیچ معلومه تو کجایی ؟ _برگرد پشت سرت هستم یک لحظه هنگ کردم _چی ؟ چرا دروغ میگی؟ پشت سرم که دوست برادرم هست ! _گفتم برگرد تهیونگ ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ با مشت زدم روی شونش کنترل اشک هام خیلی سخت بود با داد گفتم _چرا من لعنتی؟ چرا من؟ چرا تقاص اش...