🐺chapter(2)

114 21 0
                                    

با نیشخند روی لبش گوشی رو از کنار گوشش آورد پایین و قطعش کرد
ولی همچنان گوشی من کنار گوشم بود و خیره بهش به صدای بوغ توی گوشی گوش میدادم

_تموم شدم بسه دیگه

با حرفی که زد چشم ازش برداشتم و گوشیم رو جلوی چشمام نگه داشتم اشتباه نمیکردم شماره یون جه رو گرفته بودم
پس چرا....
مغزم هنگ کرده بود دوباره نگاهم رو از گوشی به جونگ کوک دادم
مثل اینکه حوصله اش سر رفته بود چون بی حوصله نگاهم میکرد
باورم نمیشه دوباره به شماره یون جه زنگ زدم
که گوشی توی دستش زنگ خورد
آوردش بالا و اسکرینش رو نشونم داد
اسم من به عنوان فرد تماس گیرنده روی گوشیش نوشته شده بود
انگار با پتک توی سرم کوبیدن یک لحظه

_اصلا شوخی جالبی نبود جناب جئون

جلوی خودم رو گرفته بودم که اشکام سر نخوره
رایحه ام به تلخ ترین حد خودش رسید بود از شدت ناراحتیم
یعنی چی
بازیم داده بود ؟
آخه چرا ؟

چرخیدم که برم ولی با گرفتن مچم مانعم شد
با حس گرمی و اتصال دستش انگار بهم برق وصل کردن یک لحظه

_کجا ؟ کجا؟
کی گفته که شوخی بود؟

نمیدونم چرا همش فکر میکنم میخواسته مچ منو بگیره و به کایونگ بگه
ولی آخه به چه دلیل
چه سودی قراره بهش برسه
دستم رو خواستم از توی دستش بکشم ولی زورش خیلی بیشتر از من بود

_ولم کنید لطفا
شخص مناسبی رو برای خندیدن بهش پیدا نکردید

معلوم شد که حوصله اش سر رفته و داره کم کم عصبی میشه
چون فرمون هاش کم کم داشتن پخش میشدن
بوی خاک سوخته همه جارو گرفته بود
محکم دستم رو کشید که با یک جیغ ناخودآگاه افتادم توی بغلش
دست دیگش رو روی کمرم گذاشت
قدش از من خیلی بلند تر بود و صورتم دقیق روی به روی سینه اش بود قلبم تند تند میزد
تا به حال انقد نزدیک یک آلفای غریبه نبودم
نزدیک چیه دقیق تو بغلشم الان
گرگ امگام از این همه نزدیکیش به آلفا خر خری کرد
به بالا نگاه کردم که چشمم به چشم های مشکی و اخم های در همش گره خورد

_نمیفهمی میگم جدیم
کجا میخوای بری
تو الان با من قرار داری

با عصبانیت حلش دادم
تا ازش فاصله بگیرم ولی یک قدم هم تکون نخورد

_گفتم ولم کنید
قرار چی ؟من اصلا شما رو نمیشناسم

دوباره یک نیشخند مسخره زد

_مسخره بازی در نیار تهیونگ
منو یون جه یک نفریم
بعد مطعمنی که میخوای ولت کنم
گرگ امگات که اینو نمیخواد
میتونم رایحه شیرین شدت رو برعکس چند دقیقه قبل حس کنم

عوضی پرو
اینبار با تقلا هام کمی دست هاش رو شل کرد و گذاشت ازش یه کوچولو دور بشم

_ پارک یون جه ، ۲۵ ساله اهل گانگنام که برای درس و دانشگاه اومده سئول و بعد همینجا موندگار شده
توی یک شرکت خودروسازی مشغول به کاره
همه اینا شما هستین؟

Forget me!Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang