با نیشخند روی لبش گوشی رو از کنار گوشش آورد پایین و قطعش کرد
ولی همچنان گوشی من کنار گوشم بود و خیره بهش به صدای بوغ توی گوشی گوش میدادم_تموم شدم بسه دیگه
با حرفی که زد چشم ازش برداشتم و گوشیم رو جلوی چشمام نگه داشتم اشتباه نمیکردم شماره یون جه رو گرفته بودم
پس چرا....
مغزم هنگ کرده بود دوباره نگاهم رو از گوشی به جونگ کوک دادم
مثل اینکه حوصله اش سر رفته بود چون بی حوصله نگاهم میکرد
باورم نمیشه دوباره به شماره یون جه زنگ زدم
که گوشی توی دستش زنگ خورد
آوردش بالا و اسکرینش رو نشونم داد
اسم من به عنوان فرد تماس گیرنده روی گوشیش نوشته شده بود
انگار با پتک توی سرم کوبیدن یک لحظه_اصلا شوخی جالبی نبود جناب جئون
جلوی خودم رو گرفته بودم که اشکام سر نخوره
رایحه ام به تلخ ترین حد خودش رسید بود از شدت ناراحتیم
یعنی چی
بازیم داده بود ؟
آخه چرا ؟چرخیدم که برم ولی با گرفتن مچم مانعم شد
با حس گرمی و اتصال دستش انگار بهم برق وصل کردن یک لحظه_کجا ؟ کجا؟
کی گفته که شوخی بود؟نمیدونم چرا همش فکر میکنم میخواسته مچ منو بگیره و به کایونگ بگه
ولی آخه به چه دلیل
چه سودی قراره بهش برسه
دستم رو خواستم از توی دستش بکشم ولی زورش خیلی بیشتر از من بود_ولم کنید لطفا
شخص مناسبی رو برای خندیدن بهش پیدا نکردیدمعلوم شد که حوصله اش سر رفته و داره کم کم عصبی میشه
چون فرمون هاش کم کم داشتن پخش میشدن
بوی خاک سوخته همه جارو گرفته بود
محکم دستم رو کشید که با یک جیغ ناخودآگاه افتادم توی بغلش
دست دیگش رو روی کمرم گذاشت
قدش از من خیلی بلند تر بود و صورتم دقیق روی به روی سینه اش بود قلبم تند تند میزد
تا به حال انقد نزدیک یک آلفای غریبه نبودم
نزدیک چیه دقیق تو بغلشم الان
گرگ امگام از این همه نزدیکیش به آلفا خر خری کرد
به بالا نگاه کردم که چشمم به چشم های مشکی و اخم های در همش گره خورد_نمیفهمی میگم جدیم
کجا میخوای بری
تو الان با من قرار داریبا عصبانیت حلش دادم
تا ازش فاصله بگیرم ولی یک قدم هم تکون نخورد_گفتم ولم کنید
قرار چی ؟من اصلا شما رو نمیشناسمدوباره یک نیشخند مسخره زد
_مسخره بازی در نیار تهیونگ
منو یون جه یک نفریم
بعد مطعمنی که میخوای ولت کنم
گرگ امگات که اینو نمیخواد
میتونم رایحه شیرین شدت رو برعکس چند دقیقه قبل حس کنمعوضی پرو
اینبار با تقلا هام کمی دست هاش رو شل کرد و گذاشت ازش یه کوچولو دور بشم_ پارک یون جه ، ۲۵ ساله اهل گانگنام که برای درس و دانشگاه اومده سئول و بعد همینجا موندگار شده
توی یک شرکت خودروسازی مشغول به کاره
همه اینا شما هستین؟
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Forget me!
Про оборотней_هیچ معلومه تو کجایی ؟ _برگرد پشت سرت هستم یک لحظه هنگ کردم _چی ؟ چرا دروغ میگی؟ پشت سرم که دوست برادرم هست ! _گفتم برگرد تهیونگ ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ با مشت زدم روی شونش کنترل اشک هام خیلی سخت بود با داد گفتم _چرا من لعنتی؟ چرا من؟ چرا تقاص اش...