🩷Enjoy🩵
___________
سونگچول طبق معمول برای رفتن به سر کار، زود از خواب بیدار شد.
خیلی هم طبیعی بود.
و خستگیش کامل از بین رفته بودزنگ ساعت رو خاموش کرد و به سمت خانوادهاش برگشت.
جهمین خودش رو تو بغل جونگهان جا داده بود و جونگهان هم با احتیاط بغلش کرده بود.
دستهای خودش و جونگهان هم همچنان به هم قفل بود..
سونگچول به جونگهان نزدیک شد و با ملایمت گونهاش رو لمس کرد و بعد، دستاشون رو بالا برد و به پیوندشون نگاه کرد.
به نظر میرسید جونگهان خیلی عمیق خوابیده. برای همین دستش رو آهسته کشید و تلاش کرد که بیدارش نکنه..
روی دستش بوسه یِ نرمی زد و سپس دستش رو روی بالشت برگردوند، اما جونگهان متوجه شد
برای همین با احتیاط چشمهاش رو باز کرد و به چشمایِ تیره یِ سونگچول و مژه های پر پشتش نگاه انداخت.
سونگچول با صدای آروم گفت:
"اوه، ببخشید، ببخشید. نمیخواستم بیدارت کنم. هنوز خیلی زوده، بگیر بخواب."چون جهمین هنوز خواب بود، با صدای خیلی آروم زمزمه کرد.
جونگهان هم سرش رو به نشونهیِ نه تکون داد و صاف نشست. اخم هاش شدیدا تو هم رفت
احساسی که داشت، مثل حالت تهوع بود.و وقتی این موضوع رو متوجه شد، هزارتا فکر به ذهنش هجوم اورد.
این حس رو به دلدرد دیروز و سرگیجهای که موقع آشپزی بهش دست داده بود، ربط داد.
و اگه چیزایی که حدس میزد درست باشه، پس این یعنی...
ناگهان جونگهان چشماش رو گرد کرد تا
سونگچول با تعجب به اون نگاه بندازه و صورتش رو به صورت اون نزدیک کنه."چی شده؟حالت خوبه؟"
نگران پرسید و جونگهان مضطربتر از قبل آب دهنش رو قورت داد و سعی کرد لبخند تصنعی بر لب بیاره.
گفت: "چیزیم نیست. تو چطوری؟"
دستش رو آهسته روی پیشونی سونگچول قرار داد. خوشبختانه تب نداشت، پس از این موضوع احساس راحتی کرد و زمزمه کنان گفت:
"میرم صبحونه آماده کنم."بلند شد.
رفت تا دست و صورتش رو بشوره، مسواکش رو زد و بعد گوشیش رو برداشت و رفت پایین
YOU ARE READING
dive into love | JeongCheol
Fanfictionسونگچول و جونگهان حدود یک ساله که از هم جدا شدند ،و تنها فرزندشون اونها رو با هم جمع میبنده آیا احتمال وجود داره که عشق دوباره در دلشون شکوفا شه؟ 📎کاپل ها: جونگچول، سوکسو 📎ژانر: درام، کمدی ، رومنس 📎وضعیت: پایان یافته ❗️Smut & Mpreg 🔝 seungche...