♡... پارت(10)... ♡

152 31 49
                                    

نفس عمیق کشیدو به جای فرمون های عصبی
فرمون طبیعی خوشو پخش کرد و کوک با بو کردنش چشماشو بست
درخت کاج و سیب...از نظر کوک این بو یه ترکیب بهشتی بود

کسایی که دوتا رایحه باهم داشتن حسابی خاص بودن

کوک و تهیونگم تو همون دسته ی خاص قرار داشتن

کوک که حسابی با رایحه تهیونگ اروم شده بود دوباره سمت اب خوری رفت و خون روی بینیشو شست که با قط شدن خون ریزیش اخرین ابم به صورتش زدو به آستین خونیش نگاه کرد... اگه گرم کن ورزشیش و تو کلاس میپوشید منفی میگرفت؟

تهیونگ نزدیکش شدو دستشو گرفت و بین دستاش قفلش کرد
+میخوای حالشو بگیرم؟
جدی گفت و به کوک که گیج نگاهش میکرد نگاه کرد
_حال کی؟؟
+همون پسر روسیه...
_روریک؟
تهیونگ چشماشو تو حدقه چرخوند
+اره همون کون.... همون عوضیه... اسمشو نگو... خوشم نمیاد
کوک یه ابروش بالا پرید
_چرا نباید اسمشو بگم؟؟؟

حق به جانب گفت و اروم پلک زد
+چون تو دوست پسر منی...
تهیونگم متقابل گفت و دستاشو بیشتر فشار دادو اون و سمت خودش کشید که سینه هاشون بهم چسبید

کوک سریع به دوروبر نگاه کرد و سیع کرد از تهیونگ دور بشه

_دارن نگامون میکنن بورو اونور

تهیونگ دستاشو دوره کمرش حلقه کرد و از بالا به چشمای کوک ذول زد

بینیشو به موهاش نزدیک کردو با بستن چشماش عمیق بو کشید

_کیم...

تهیونگ اخماش تو هم رفت و بیشتر تو بغلش فشارش داد
+اسمم و بگو...میم مالکیتم یادت نره اضافه کنی زود باش
کوک تو بغلش وول خورد
_نمیخوام... چرا باید همچین کاری کنم؟ من که هنوز جوابتو ندادم
کوک با شیطنت گفت و دستاشو سمت دستای تهیونگ بردو سیع کرد بازشون کنه
+اوکی حالا که نمیخوای منم ولت نمیکنم...
_چرا اینطوری رفتار میکنی...یهویی چرا عوض شدی؟ عجیب بنظر میرسی
+همممم شاید چون ازت خوشم میاد؟
با پوررویی گفت و بینیشو به صورت کوک مالید که با قرمز شدن لپش رو برو شد
تو گلو خندیدو کارشو تکرار کرد
_باشه.. باشه میگم پس لطفا تمومش کن
تهیونگ با پیروزی ابرویی بالا انداخت
+حالا فهمیدم وقتی ازت چیزی میخوام باید چیکار کنم...

کوک با بهت بهش نگاه کرد و اخماشو بهم نزدیک کرد
که تهیونگ حس کرد قلبش اب شد
_دیگه تکرارش نمیکنی
+میکنم
_نمیکنی
+میکنم
_نه
+اره
_نه
+هی... نکنه از بغلم خوشت اومده؟
کوک با کیوتی چشم غره ای بهش رفت و ملچ مولوچ کرد
_خوب چیکار کنم؟

MY LOVELY OMEGA... ♡Where stories live. Discover now