Part 1: Don't cry")

339 47 9
                                    


_نوازشم کن.

جونگکوک در حالی ک صورتش با خون پاشیده شده ای کاور شده بود و نگاه خستشو به صورت امگاش فوکوس کرده بود زمزمه کرد.

تهیونگ بی میل نگاهشو به چهره اش داد و همچنان مثل زمانی ک جونگکوک وارد شد و جلوی پاش رو زمین نشست بهش زل زد.

_شیرینه جونم؟

نگاهشو گرفت و صورتشو برگردوند و اشکی توی چشماش حلقه زد.

جونگکوک دستشو بالا کشید و در حالی ک با پشت دستش نرم پوست نرم گونه تهیونگ رو نوازش میکرد خنده کوتاه و خسته ای سر داد:

_باشه شیرینم. اشکالی نداره.

و دستشو کشید و در حالی ک تلو تلو میخورد و به سمت حمام میرفت دست خونیشو به دیوار می‌گرفت تا بتونه خودشو نگه داره.

وارد اتاقک شیشه ای شد و در حالی ک جونی برای مقاومت کردن نداشت روی زمین نشست و دوش رو باز کرد.

گرمای آب داغی دوش ک روی سر و صورتش فرود میومدن باعث شد چشماشو ببنده و با سرعت حلزونی ای کراواتشو شل کنه و مشغول باز کردن دکمه هاش بشه.

به بدنش نگاهی انداخت و آهی کشید.

زخم عمیق روی رونش پای راستش، شکستی مچ پای چپش از روی شلوارش مشخص بودن چون همچنان از زخماش خون میرفت.

بالاخره بعد از حدود پانزده دقیقه موفق شد دکمه های پیراهن سفیدش که حالا فرقی با پیراهن قرمز رنگی نداشت رو باز کرد و در همون بی حالیش تکخند کلافه ای زد:

_گاد.

خط و خطوط ها و رد چاقو هایی ک زیر آب دوش شسته میشدن و میسوختن امونش رو بریده بود و هوف کلافه ای کشید.

درگیری های خونی زیاد اتفاق میوفتادن اما نه زمانی ک گردهمایی طوری باشه ک کسی سلاح حمل نکنه و به قصد صلح جمع باشن.

پیراهنشو درآورد و توی آیینه ای ک بهش تکیه داده بود متوجه خراش عمیق پشتش قسمتی بالاتر از کمرش شد و بعد از نگاه خنثی ای با این فکر ک بعد از حمامش باید بخیه اش بزنه خودشو به هر سختی ای بود بالا کشید.

حمامش واقعا طولانی شده بود و تهیونگ به رد خون قدم هاش ک به سمت حموم رفته بودن نگاه میکرد.

نباید نگران میشد نه؟ نباید!

اما اون کی بود..؟ آلفاش..

هر چقدر خواست مقاومت کنه در نهایت با این بهانه ک فقط چون "به هر حال آدمم و ممکنه به کمک نیاز داشته باشه" بلند شد و به سمت حمام رفت.

بند رمدوشامبرشو باز کرد و محکم بستش و وارد شد.

بعد از رد کردن رختکن به اتاقک شیشه ای حمام رسید و تپش قلب شدیدی سراغش اومد.

𝐂𝐑𝐔𝐃𝐄𝐋𝐄 Where stories live. Discover now