Part 2: Cherry lips")

902 91 12
                                    


_من نمیام جئون جونگکوک.

_فقط ی مجلس عروسی مختصره و تو همسر برادر عروسی.

_گفتم ک نمیام عوضی. دلم نمیخواد بیام میفهمی جونگکوک؟

جونگکوک نفس عمیقی کشید و لبخند کوچیکی کنج لبش نشوند و به نرمی گفت:

_شیرینم من زیاد با خونوادم ارتباطی ندارم بهت گفته بودم. اما اینک توی عروسی خواهرم شرکت کنم چیزیه ک به عنوان آلفایی ک برادر بزرگترشه باید انجام بدم.

_خب این به من مربوط نمیشه میتونی با ی دختر بری یا چمیدونم هر امگایی که خواستی.

خودشم میدونست حرفی ک میزنه رو به هیچ وجه نمیخواد و در کل نفرت داره از این قضایا اما همزمان از خوده الفاش هم نفرت داشت و نیاز بود ک نشونش بده حالا به هر طریقی اما دندون قرچه ای ک واضحا به گوشش خورد باعث شد و سرشو پایین بندازه.

_استایلیست یا هر چیزی ک برای آماده شدن نیاز داری رو به یونا میگم برات اوکی کنه خودش تا دو ساعت دیگه اینجاست.

ته خیلی صریح به جونگکوک نگاه کرد و با عصبانیت واضحی گفت:

_جئون من نمیام متوجه میشی؟! اصلا دلم نمیخواد! متنفرم ک همراه تو باشم! میفهمی؟

گوک در سکوت با نگاه سردی بهش خیره شد و ته با پرویی ادامه داد و اخم کرد:

_من.نمیام.

و دست به سینه به منظره اونطرف نرده های تراس ک از این بلندی مشخص بودن نگاه کرد.

جونگکوک از پشت دم گوش خم شد و زمزمه کرد:

_منم نگفتم حق انتخاب داری شیرینم.

ته با نگاه آتشینی بهش از همون فاصله کم خیره شد و زیر لبی غرید:

_این مثل تجاوز کردنت بهم نیست یونو؟

نگاه آلفا رنگ درد گرفت:

_چرا هر چی میشه اون اتفاق کوفتی رو میاری وسط؟ بهت گفتم ک من اون شب..

_چون دلم شکسته! فقط یه هفته فاکیه ک اینجام و عملا به جز روانم بدنم هم شکنجه شده! حالم ازت بهم میخوره میفهمی؟!

و از جاش بلند شد و خواست رد بشه ک گلوش توسط دست آلفا اسیر شد.

اون لعنتی واقعا بیست و هفت تا بخیه خورده بود یا واقعا همونطور ک به نظر میرسید انگار نه انگار!

نفس سنگین جونگکوک به گوش رسید و صدای کلافه اش ک به ارومی می غرید:

_یه لحظه آروم بگیر.

به دستش چنگ زد و تیز نگاهش کرد:

_ولم کن حرومز..

ک بوسه ای به لباش تحمیل شد و نتونست حرفشو تموم کنه.

با دست دیگش مشتی به سینه محکم جونگکوک زد و از لای چشمایی ک خیس میشدن بد نگاهش کرد به حالت ترسیده و انگار تسلیم شده ای گفت:

𝐂𝐑𝐔𝐃𝐄𝐋𝐄 Where stories live. Discover now