Part 3

164 32 24
                                    


••• توجه •••
تمامی حقوق داستان متعلق به نویسنده jeon_As97@ میباشد
این فیک متعلق به چنل Shadow's world@  است.
هرگونه کپی برداری فایل و نشر فیک بدون اجازه و عوض نمودن اسم نویسنده ممنوع میباشد.
این داستان هیچ ربطی به پدوفیل بودن نداره.
***
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید ^^

___________________________________________

_ تهیونگ که اینهمه مدت از همه چی خبر داشت یا بهتره بگیم درست از همون شب اول همه چیو شنیده از پشت دیوار راهرویی که اتاق خودش و جیمین بود ، اون شب میخواست بیاد بیرون تا یک لیوان آب برای خودش ببره ولی با شنیدن حرفای باباش و گریه های جیمین پشت دیوار خشکش زد از همون شب به بعد
پا به پای هیونگش غصه میخورد‌.
در باز شد ...

تهیونگ } هیونگ ...
...
تهیونگ } هیونگ میدونم بیداری میشه بیام تو ...
...
_ داخل اومد ... کنار برادرش دراز کشیدو مثه جیمینی به سقف زل زد ...
...
تهیونگ } جیمی هیونگ نمیدونم چی بگم فقط لطفا اینطوری آروم نباش ...
                          
گریه کن ... سر و صدا کن ولی تو خودت نریز ... مخالفت کن ولی آروم نباش ... خودتو نابود نکن ...

جیمین } ( من نابود شدم ... دیگه نا ندارم ... آب از سر من گذشته )

تهیونگ } میدونی که من پشتتم و هرکاری برات میکنم فقط تو بهم بگو چیکار کنم ، چیکار کنم که تورو ازین حال نجاتت بدم ...

جیمین } (تهیونگ داداشی کاش میتونستی برام کاری کنی ...کاش یکی میبود که بدون گفته من ، منو نجاتم میداد )

تهیونگ } شام حاضره بیا حداقل یکمی غذا بخور از صبح تا حالا حتی لب به آب نزدی ...
هیونگ لطفا ....  بخاطر من بیا ...

_ هرسه بی اشتها در سکوت نشسته بودن که یه یهو جیمین سر میز اومد و آروم آروم شروع به خوردن کرد.

سوهی } جیمین ...

_سکوت ...

سوهی } نمیخوای چیزی بگی ؟

_ جیمین بی تفاوت گفت :

جیمین } درمورده ؟

سوهی } در.. درمورد اون موضوع نمیخوای نظری بدی؟

_ جیمین سرشو بلند کرد و به نوبت تو چشمای مامان و باباش زل زده گفت ...

جیمین } نظر ؟ نظر چی ؟ چی میخواین ازم بشنوین ؟
شما ... شماها همینطوری پیش خودتون برام بریدین
و دوختین ... دیگه نظر من چه اهمیتی داره ؟!

جیهیون } جیمین پسرم ... ما متأسفیم .

جیمین } این متأسف بودنتون کمکی به حالم نمیکنه ...

جیهیون } تو حق داری پسرم ول ...

جیمین } نوش جونتون .

_ و بلند شد خونه رو ترک کرد .

سوهی } جیمین ...

تهیونگ } مامان راحتش بزراین ... به تنهایی نیاز داره...

my litter love 💫Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora