از پله ها پایین اومد که صدای دختر کوچولوش رو شنید.
"اپااااا نامی"
لبخندی لبهاش رو کش داد.
دستاش رو باز کرد که دختر با خوشحالی تو بغلش پرید. سرش رو چرخوند که نگاه غمگین جین رو روی خودش دید و لبخندش محو شد."نامجونا صبحانه خوردی " پدرش که با جین سر میز نشسته بود پرسید
نامجون همونطور که به جین خیره بود تکخندی زد و گفت_نه ولی اشتهام کور شد
سرش رو سمت نام هی چرخوند و پرسید_آماده ای که بریم مهد کودک
دختر با لبخند سرش رو تکون داد و رو به جینی سرش رو پایین انداخته بود و بغض کرده بود کرد.
"خداحافظ اقا خوشگله"
جین فقط با لبخند زورکی سر تکون داد.
وقتی نامجون با دخترش رفتند، نام ته رو به جین که سعی میکرد دلخوریش رو تو چهره اش نشون نده با ناراحتی گفت_اهمیت به حرفش نده تو که میدونی چقدر لجبازه
جین بازم با لبخندی مصنوعی که فقط خودش میدونه چقدر عذابش میده سری تکون داد و زمزمه کرد_اره میدونم، ناراحت نشدم .
"ناراحت نشدم" خوب دروغ نگفته بود چیزی که اون تجربه میکرد چیزی بیشتر از ناراحتی بود. خیلی بیشتر. حسش اسم نداره. کسی که دوستش داری ازت متنفر باشه چه حسی داره؟
.
.
.
."ببین کوک کونم رفته باشه کونت رو به آتیش میکشم"
یونگی برای بار هزارم تهدید کرد.
اون از دیشب با تهدید هایی که مضمون"اگه کونم گذاشته باشن کونت میزارم" جونگکوک رو کلافه کرده بود.کوک برای با هزارم تو این ساعات اخیر چشماش رو تو حدقه چرخوند_داداش بخدا کسی کاریت نداشت اگه غیر از این بود اصلان خودم بهت میدادم
آهی کشید _تو که درد نداری. چرا باور نمیکنی
"چرا من همش گول ت......"
حرفش با دیدن صورت آشانایی نصفه موند.
کل دیشب مثل فیلم از جلو چشماش رد شد و فقط بخاطر دیدن صورت اون پسره سیریش که دیشب دیدش بود.
چی؟ اون پسره؟
نه
نه
نه
چرا؟ چرا اون باید اینجا باشه چرا تو دانشگاهی که اون درس میخوند؟
اگه اون یونگی رو یادش باشه کل دانشگاه اون رو یه پسر دختر نما میشناسن."لعنت تو این شانس تو زندگی قبلیم چه گوهی خوردم"
"هوییییییی...یونگی کجایی" جونگکوک با قیافه متعجب رو به دوست خشک شده اش فریاد زد.
یونگی به عامل همه بدبختیاش از جمله این یکی نگاه بی حسی انداخت_ریدم دهنت کوک. چه گناهی کردم که تو کارماشی.
بلافاصله دستش رو گرفت و اونو دنبال خودش پشت چند درخت که به اون پسره دید نداشته باشند کشید .
YOU ARE READING
𝗦𝗵𝗶𝗻𝗶𝗻𝗴 like a star|Vk
RomanceNameະ درخشان مثل ستاره Genreະ رمنس،اسمات،درام،انگست،کمدی(کمی)، Couple ະ Vkook,yoongmin,namjin,hopi(a boy) Writerະ harmony تو تاریکی غوطه ور بود تلاشی هم برای نجات از تاریکی نمی کرد شاید چون به این سیاهی عادت داشت حتی اگه شانسی برای پیدا شدن نوری ب...