Part★1

80 12 1
                                    

برای بار هزارم به ساختمان بغلش نگاه کرد و اه کشید به دنبال بهانه بود که با صدای برادرش ناامید شد_نه تهیونگ حتی اگه زیر کامیون هم بری با کاردک از کف زمین جمعت میکنم و میفرستمت دانشگاه

قیافشو شبیه گربه شرک کرد و با چشمایی گرد به برادرش نگاه کرد ولی از نظر مرد مقابلش بیشتر شبیه خر شرک شده بود_ و قرار نیست باز یه از خدا بیخبر رو بزنی تا یه سال تعلیق شی

به پسر پشتشون اشاره کرد و با اخم های در هم ادامه داد_جیمین همچی رو بهم میگه پس مراقب کارات باش

"هیونگگگگگ"

"کوفتتتتتت"

وقتی دید برادرش جدیه با لبخندی که اصلا به دل پسری که روی صندلی‌های عقب جای گرفته بود نمی نشست و بد تر باعث خیس شدن شلوارش میشد گفت_جیمینا تا حالا بهت گفته بودم دوست دارم

"هیونگ اگه بدست تهیونگ بمیرم شیرمو حلالت نمیکنم" پسری که جیمین خطاب شده بود رو به مرد بزرگ تر گفت و بلافاصله از ماشین پیاد شد تا بتونه مرگشو عقب بندازه

مرد بعد از ریز خندیدن روبه برادر کوچکش که در حال تصمیم گیریِ چه روش شکنجه ای مناسب دوست عزیزش بود گفت_ تو نمیخوای بری

"هیونگ دلت برای این برادر مظلومت نمی‌سوزه"

بعد از یه نگاه به سر تا پای پسر روبه روش فکر کرد که صفت مظلوم به اون پسر شیطانی میشینه یا نه
نچ نچ کرد و گفت_تو کیلومترها با مظلوم فاصله داری تهیونگ

تهیونگ با "عوضی" ای که نثار هیونگش کرد از ماشین پیاده شد و درحالی که به دانشگاه نزدیک میشد بی توجه به دانشجویان داد زد _ جیمینا قول میدم فقط تیکه تیکه ها تو بدم سگ بخوره

.
.
.
.

"جئون جونگکوک "

"جونگکوک پاشو دیرت میشه"

زن وقتی دید پسرش بلند نمیشه آخرین تلاشش رو کرد:

"جونگکوک با موتورت خداحافظی کن"

همین کافی بود که خواب از سر پسر بپره_ هاع....مو..موتورم. ناگهان چشمانش گرد شد _موتورممم
کوش کجاست
به سرعت رخت خواب رو ترک کرد و از اتاق بیرون رفت رو به روی مادر خوانده اش ایستاد و با بغض نالید

" مامان موتورم حالش خوبه "

"اره حالش خوبه" خندون به پسرش نگاه کرد_ اگه اینو نمیگفتم اصلا پامیشدی؟

پسر با صورتی شکه به سوجین نگاه کرد و کم کم ویندوزش بالا اومد با ناراحتی نالید _سوجین خانم حالا کار به جایی کشیده پسرتو با معشوقش سکته میدی

"معشوقش هعِ خودتو جمع کن بابا سن خر پیر رو داره اما بجای مغز تو سرش یونجه هست "

صدا شخص سوم اونارو از وجود مینسونگ باخبر کرد

𝗦𝗵𝗶𝗻𝗶𝗻𝗴 like a star|VkOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz