Part 13

37 6 0
                                    

رسیدم خونه یه دوش گرفتم و پریدم رو تخت و سریع خوابم برد صبح با صدای الارم بیدار شدم واااای نه دوباره کالج یه شلوار مشکی تنگ با یه تاپ پوشیدم که نافم پیدا بود و سریع پریدم پایین و رفتم نشستم سره میز چه عجب ما شمارو دیدیم. بابام گفت این یه هفته کجا تشریف داشتین؟ دوباره بابام گفت خبب یه سری روزا رو پیش بچه ها بودم و یه سری روزا شب دیر اومدم برای همین من رو ندیدین من توضیح دادم و صبونه که تموم شد رفتم تو ماشین پیش به سوی بدبختی من گفتم و حرکت کردم وقتی رسیدم اول از همه رفتم پیش بچه ها چه عجب دیدیمتون لیام و ادام تیکه انداختن سلام من گفتم و کلی حرف زدیم کلاساتون چیه؟ من پرسیدم شیمی،ریاضی،فیزیک،ادبیات،زیست اونا جواب دادن حیف من برای روزای دوشنبه یوگا برداشتم من گفتم و خدافظی کردم و رفتم سمت کمدم و تشک و بطری ابم رو برداشتم و رفتم سمت سالن و تو رخت کن لباسم رو عوض کردم و رفتم سمت کلاس خیلی کلاس باحالیه با خودم گفتم و بعدش تکواندو دارم و راستش من کمربند قرمز دارم و بعد از این مشکی میشهههه و این عالیهه خب امروز روز خوبی بود رسیدم خونه و رفتم تو اتاقم و به اون دوتا بلیط نگاه میکردم ماله چه ماهی هست؟ امم بذار ببینم ماله دوماهه دیگه اوه مثله اینکه بلیط گیر نیومده که ماله دوماهه دیگس واو این عالیه و باور نکردنی چون اینا بلیطای وی ای پی هستننننن (کوفتت شه ) سریع زنگیدم به هری سلاااام من گفتم سلام اون جواب داد هری من تازه الان دیدم من گفتم چی رو؟؟؟ اون گفت و فکر کنم چیزای بد به سرش زده که بلیط ها وی ای پی هستن من گفتم مرسی و دوباره من گفتم خواهش اون گفت بریم بیرون امروز اون گفت بربم من جواب دادم پس شیش میام دنبالت اون گفت
-------------------------------------------------
بچه ها ببخشید این سه روز روزای خیلی افتضاحی بودن و واااقعا نمیتونستم بزارم و ببخشید دیگه
رای و نظر یادتون نره

the real loveWhere stories live. Discover now