chapter 18

26 5 0
                                    

د.ا.ن.هری :
اون این رو با بغض گفت و منم بغلش کردم
ه- اره عشقم تا هروقت بخوای میتونی با من زندگی کنی
ل-مر..مرسی
اون به خاطر گریه ای که کرده بود صداش میلرزید و ما از در پشتی رفتیم بیرون چون لانا نمیخواست اون رو ببینه
وقتی تو ماشین بودیم لانا خوابید و من اول اون رو بردم تو خونه و بعد اومدم و ساکاش رو بردم

*یک ماه بعد*
*د.ا.ن.لانا*

- وای باورم نمیشهههه
من این رو با جیغ گفتم و بزارین یکم توضیح بدم خب از اون شب یک ماه میگذره و ما تو این یک ماه البوممون رو ضبط کردیم و و اسمش رو the real love گذاشتیم چون عشق واقعی من هریه نه جیم و اینکه من موفق شدم عشق واقعیم رو پیدا کنم حیلی خوووبههه و ما البوم رو برای یه سری کمپانی ها و .... فرستادیم و بالاخره یکی از اون ها با ماها قرار داد بست و ما الان تو هالیوودیممممم و این باور نکردنیهههه من و هری به ارزومون رسیدیم (بچه ها توی چپتر شش یه چیزایی رو گفته بودم یادتون باشه مثله این اتفاق و ..... و الان اگه یادتون نیست حتما دوباره چپتر شش رو بخونین )
ه-واو این باور نکردنیه که البوممون فروش فوق العاده ای داشته و ما تونستیم رکورد خیلی از بند ها و خواننده ها رو بشکونیم و جزو پنجاه تا البوم برتر باشیممم
ل-این عالیه و همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد فکر کن یه پروژه ی موسیقیه کالج زندگیه من و تو رو عوض کرد

خب از این به بعد پاپارازیا راحتمون نمیزارن و همین طور طرفدارا باید کلی تور بزاریم و بریم به مصاحبه های مختلف و این همیشه ارزوی من بوده و ما اسم گروهمون رو گذاشتیم L&H band
و اولین مصاحبمون همین امروز با the late late show هست و ما الان داریم حاضر میشیم تا بریم شات هارو بگیریم من یه شلوارک پوشیدم که به زور تا رونم میرسید و یه تاپ قرمز و بعد ارایشگر اومد و مارو ارایش کرد و رفتیم اونجا و یه سری عکس گرفتیم و بعد رفتیم توی مکانی که مصاحبه باید اون جا انجام میشد و اون مجری اومد و باهامون دست داد و من و هری نشیتیم
م(مجری)-خب بچه ها ماها باید یه سرب اطلاعات داشته باشیم از شماها
اون گفت و بعد سوال میپرسید و ما جواب میدادیم و بالاخره برنامه تموم شد و من یادم رفت بگم که اینستا و توییترم و تامبلر و .... کلی فالوور داره و الان اینستام حتی از تیلور هم بیشتر فالوور داره و چهل و پنج میلیونیه (کوفتت شه من پونصد نفر فالوور دارم ) و من و هری اولین خونمون رو توی نیویورک خودمون خریدیم و اون خیلی بزرگه و اینکه من کلی دوست پیدا کردم مثله مایلی و هیلی استینفلد و اینکه دیگه به اون اندازه ی قبلی. تیلور رو دوست ندارم چون مایلی تمام اتفاقاتی که افتاده بود رو برام توضیح داد و من متوجه شدم تیلور اون قدر ها هم معصوم نیست و مایلی و من مثله همیم چون کارامون. مثله همه و اینکه جفتمون منحرفیم
-------------------------------------------------
خب اینم از این من همیشه تو ذهنم این چپتر رو با خودم مرور میکردم چون از اول قرار نبود داستان توی اون کالج بمونه و.... و اینکه تازه داستان و ماجرا ها شروع شده

the real loveWhere stories live. Discover now