Chapter 3

348 44 2
                                    

دينگ دينگ دييييننننگ

با صداى ساعت گوشيم از خواب بيدار شدم.

ساعت شيش صبح بود و از امروز بايد وارد اون دانشگاه لعنتى ميشدم.

موهاى مشكيمو بالاى سرم محكم بستم.

براى اينكه يكم دخترونه تر به نظر بيام پيراهن سفيدى

كه تا بالاى زانوم بود رو با كتونى آل استار مشكى پوشيدم.

كيفم رو دستم گرفتم و راه افتادم.

~~~~~~~

سرمو بلند كردم و نگاهى به ورودى دانشگاه انداختم.

جاى بدى به نظر نمياد.

خيلى شيك و بزرگ بود.

همين كه پامو گذاشتم تو صداى پسرى رو شنيدم:

-تو بايد لولا آدامز باشى درسته؟

لولا سعى كن خودتو عادى جلوه بدى.

نفس عميق بكش. هووووف

لبخنده ضايعى زدم و گفتم:

-درسته من لولا ام. و تو؟

-منم كايل ام. خوشبختم.

باهاش دست دادم و بهم گفت كه مسئول نشون دادن
اونجا به منه.

حدوده دو ساعت يه بند حرف زد و من حتى به يه كلمه

از حرفاشم گوش ندادم چون واقعا چرت و پرت ميگفت.

همينطورى كه توى راهرو قدم ميزديم چشمم به دخترى

افتاد كه عكسش الان توى كيفمه.

"اگنس"

به اون اشاره كردم و از كايل پرسيدم:

-تو اون دختر رو ميشناسى؟

انگشت منو دنبال كرد و وقتى به اگنس رسيد چشماش گرد شد.

-چرا اينو ميپرسى؟

-همينجورى.

-بهتره به اونو دوستاش نزديك نشى. آدماى خطرناكين.

بيشتر كنجكاو شدم بدونم كايل راجبش چى ميدونه واسه

همين ازش پرسيدم كه منظورش چيه.

كايل به پسر مو بلوندى اشاره كرد كه داشت اگنس رو ميبوسيد و گفت:

-ببين اون نايل هوران ه. اون پسره كه مو و چشماى قهوه اى داره ليام ه. نايل دوست پسره اگنسه و ليام دوستشونه. اونا يه اكيپن ولى همشون دانشگاه نميان. فكر كنم هرى ستايلز رو بشناسى.همون آدم پولدار و خطرناك. اونا دوست صميميه اونن. من هروقت اونارو تو مهمونى ميبينم حدود ١٠ نفرن.

اسم هرى رو كه شنيدم خوشحال شدم.

پس من به هدفم نزديك شدم.

Destiny |Harry Styles|Where stories live. Discover now