Cp.1

540 46 6
                                    

I'm here

به سقف خيره شده بودم و منتظر بودم مايك بياد دنبالم ، اون زيادي طولش داده !

بالاخره صداي بوقش اومد و دوييدم سمت در ولي با صورت عصبي رزا روبرو شدم

"چيه؟"

درحالي كه كفش هاي ونس امو ميپوشيدم گفتم

"كجا؟"

اون گفت

"هرجا !"

و از در رفتم بيرون و سوار ماشين مايك شدم

"كجا بودي؟؟"

من پرسيدم و با ضبطش ور رفتم

"ماشين پنچر كرده بود"

اون گفت و من ي اهنگ انتخاب كردم و تا مقصد بهش گوش دادم و مايكل باهاش لب خوني ميكرد
وقتي رسيدم من سريع پياده شدم و وارد خونه شلوغ شدم و دنبال كريستينا گشتم ، البته كه با استايلز بود

"كريستينا"

من داد زدم و اون برگشت و چشماش خون بود

"اومدي پاكسونـ.."

"صد دفعه گفتم اسمم لارا ئه"

برگشتم سمت آشپزخونه و ي ليوان اب كردم و سر كشيدم وقتي ليوان و گذاشتم داخل سينك ي پسر از جلوم رد شد ، اون تازه وارده؟ يا من نديدمش ؟؟؟ راستش اون جذابه و من محوش شدم !! من ديوونه شدم؟؟

از آشپزخونه رفتم بيرون و دنبال يكي گشتم تا باهاش حرف بزنم و البته كه زين اينجاس :}

دوييدم سمتش و از پشت بغلش كردم اون خنديد و برگشت سمتم

"لارا خودتي؟"

اون گفت و يكم از وودكاش خورد

"اره ، سوپرايز شدي؟؟"

دستمو برداشتم و اون لبخند زد و ليوان وودكاشو ازش گرفتم و ازش خوردم تعجب كرد و من توي ليوان خنديدم

"لارا چي شده؟"

اون گفت و من نگاهش كردم

"اومم...فكنم عاشق شدم؟"

من گفتم و اون خنديد و با تعجب كرد

"خوبي؟سرت جايي نخورده؟"

سرمو به علامت منفي تكون دادم

"اون كي هست؟"

زين پرسيد ، چشمامو دور اتاق چرخوندم و ديدم روي مبل نشسته

"اوناهاش،اونجا"

با چشم اشاره كردم و زين برگشت سمتش و تعجب كرد

"جديده؟؟"

"نميدونم!!"

باهم رفتيم روي ي مبل نشستيم و زين ازم خواست همونجا باشم تا برامون ليوان وودكا بياره ، اون پسر روبرو من نشسته بود و داشت به سِن(صن؟) رقص نگاه ميكرد و بعد چشماشو از اونجا چرخيد و به كل خونه نگاه كرد و بعد به من و من به ديوار بالاش نگاه كردم ، اون متوجه من شد و ي پوزخند زد ، زين برگشت و ي ليوان بهم داد

"ببخشيد ، لوسي روي تيشرتم آب ريخت"

زين گفت و كنارم نشست من بلند شدم و رفتم دنبال مايك بگردم

*****

وقتي مايك ديدم خودمو زدم به تلو تلو خوردن و خنده هاي الكي و بعد ليوان وودكامو روي لباسش ريختم (مريضي؟) و ميدونم اون از اين كار متنفره پس من خنديدم و گفتم

"آخي كوچولو لباست خيس شده؟"

و سريع برگشتم سمت اون مبل ها اما زين نبود! بايد دنبال يكي ديگه بگردم ، حس كردم يكي به شونه هام ضربه زد و من برگشتم ، اون همون پسره بود!!! واو؟
________
خب ببخشيد من يكم بدقول هستم اما گوشيم ريسد شد!!!!!!!!!!!

بگذريم ! نظرتون؟ منتظر داستان هاي ديگه هم باشيد
Don't forget vote / comment/ share...

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 20, 2015 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

I'm here L.H ( persian translation)Where stories live. Discover now