امپراطوری خانواده ی مالیک

شکست

لطفا با اهنگ torn

کاور واندرکشن یا 

take me to church

هوزیر گوش کنید مرسی

شکست خورد....

فعل شخص  سوم مفرد غایب....

فعل سنگینی هستش.....

خیلی ها در امتحان ریاضی خودشون شکست میخورن......ولی بعضی اوقات این فعل برای شکست ژاپن در چنگ جهانی دوم هم استفاده میشه....

خط وسط این فعل کجاست؟

کجا میشه استفاده کرد....

شاید بشه وقتی.....هیچ نوری نیست......وقتی هیچ امیدی نیست.....و تو با تمام غرور و قدرت و ترست روی زمین افتادی...وحتی توان بلند شدن رو نداری...هنگامی که تمام ابرو...قدرت و ارزوهات و پاکیت ازت گرفته میشه و نمیتونی به هیچ ریسمانی الهی چنگ بزنی.....

و اینقدر درد داری که توان اشک ریختن نداری و صدای ثانیه شمار ساعت تنها صدایی هستش که ذهنتو از این درد دور میکنه

و هر بار این دیوار دفاعی برای خودت درست میکنی تا خودتو نجات بدی  وخودتو راضی کنی که ایندفعه قوی تری...ولی هردفعه همون دیوار رو میشکنه و روی سرت خراب میکنه......

وقتی نمیتونی دردتو به کسی بگی چون تو زین ملیکی......ادم سرد و استوار که هیچی حس نمیکنه....ولی درواقع یه پسر بچه  ی 5 ساله   ای هستی که توی خاطرات بچهگیش مونده و باید توی جسم یه ادم 19 ساله باشه ....راز بزرگی که با هیچ  کس نمیتونی درمیون بزاری......چون زیادی تاریکه....چون درد زیادیه.....چون هیچ کس نمیتونه تحمل کنه..... چون تو نباید ضعیف باشی....ولی درواقع تو فقط شکستی و میترسی...تو فقط یه پسر بچه ای که بهش شغل یک ژنرال رو دادن.....و احساس میکنی داره...تیکه تیکه میشی و پاره میشی چون این داره تورو از درون میخوره وتو هیچ قدرتی در برابرش نداری....

زین ملیک بزرگ...بهترین قاتل قرن 14.....توانایی دفاع از خودش رو در این باره رو نداره....

ایا این شکست هست؟

ایا زین فعل درستی رو برای وضعیتش انتخاب کرد؟

زین اهمیتی به زخم ها  و کبودی ها یا اون درد نمیداد....فقط میخواست.....تموم شه.......و وقتی زنگ صدای داخل اتاق ساعت 12  عصر رو اعلام کرد....زین فهمید تموم شده چون صدای ضربه ها تموم شده بود....

جان روی مبل نشسته بود و لبخند میزد....

زین بلند شد از روی زمین و خون روی لبشو پاک کرد...

با دست و پای لرزون بلند شد

زین.....من به تو یاد داده بودم قوی باشی.......تو شبیه بچه گربه شدی....*جان خندید