(اشنایی با پسر اول مالیک (نسخه ی اول

456 57 31
                                    


دین جیمز مالیک

پسر اول جاناتن مالیک

برادر زین مالیک

26 ساله

صاحب یکی از بزرگ ترین شرکت های وسایل الکترونیک

صاحب بیش ترین املاک شهر لندن

*دین از خواندن مجله دست کشید و اون رو روی میزش رها کرد

انگار اینکه عکسش رو روی کاور مجله گذاشته بودن کم نبود حالا مقاله هم درباره اش مینوشتن

البته اون مقاله یه چیزی رو جا انداخته بود

برای مثال یکی از قوی ترین مستر اسسن ها که در 15 سالگی رئیس جمهور فرانسه رو به قتل رسونده

خنده داره چطوری ادما فکر میکنن همه چیزو میدونن ولی در واقعیت هیچی نمیدونن

دین قدمی به سمت پنجره ی دفترش برداشت. اتاق اون کاملا شیشه ای بود و تمام شهر لندن امروزی زیر پاش بود.

برج های امپراطوری  ی ملیک بزرگ ترین  و بلند ترین برج های شهر لندن هستند

برج های شیشه ای... اصطلاحا به اونها میگن ستاره ی شهر... چون این دو برج نور خورشید رو انعکاس میدن... شیشه ها فقط از داخل شفافه و از بیرون عین ایینه عمل میکنه

دین یک گیلاس ویسکی برمیداره تا صبحشو با ارامش شروع کنه ولی مگه میشه؟

لیام در رو باز میکنه و میاد داخل.... بدون در زدن....مثل همیشه....

من باید روی در اتاق بنویسم کاروانسرا.... چون هیشکی در نمیزنه.... شاید من بخوام یه غلطی بکنم توی این اتاق....شما بیایید تو من چیکار کنم؟* دین غر میزنه و لیوانشو میزاره روی میز

میدونی علامت غلط کردن توی اتاق گذاشتن بسته ی خالی  کاندوم روی دستگیره ی دره...تازه....خداوند قفل در رو افرید*لیام خندید و نشست روی صندلی

ازت بدم میاد....* دین غر زد

منم دوست دارم.....*لیم خندید و پاهاشو روی میز دراز کرد

اون میز ماهاگونیه....پاهانو بکش پایین تا نکشیدمت پایین و منظورک فقط پاهات نیست....و بگو چی میخوای...*دین چشم غره رفت و اومد گیلاس مشروبشو برداره

زین کارشو تموم کرد....اون مُرده...*لیام اه کشید و پاهاش گذاشت پایین

خب؟ زین همیشه کارشو تموم میکنه...... اون زین ملیکه.....امکان نداره کار تموم نکرده تحویل بده* دین لیوان رو به سمت لباش برد

اون قتل مرحله ی اخر بود دین....اون سه مرحله رو تموم کرده....اخرین امتحان مونده....اون میتونه مستر اسسن بشه....*لیام اه کشید

دین هنوز یک جرعه هم ننوشیده بود که لیوان از دسش افتاد وچشاش گرد شد

ا...اون.....واقعا؟....وای ل...لیام....*دین نمیدوسنت چی بگه

امپراطوری خانواده ی مالیکDonde viven las historias. Descúbrelo ahora