"Swear"

2.6K 198 32
                                    

دوييدمو رفتم سمت اتاق اما يادم رفت درو قفل كنم.

اون ددى بود آمده بود دنبال من.

ديگه براى قفل كردن در دير بود،ممكن بود با صداى در بفهمه.صداهاى اونا كاملا برام واضح بود،ميتونستم دقيق بشنوم.چى ميگن.سريع رفتم تو كمد ديوارى لاى لباساى ليام قايم شدم.عطرشون داشت خفم ميكرد،خودمو نگه داشته بودم سرفه نكنم.

يكى در اتاقو باز كرد.داشت خونه رو زير رو ميكرد.داشت سمت كمد ديوارى ميومد كه ليام صداش در اومد:

-از خونه من گمشو بيرون،اون اينجا نيست،لعنتى چرا نميفهمى؟

-من تا پيداش نكنم از اينجا نميرم اشغال.

-زود از خونم برو بيرون،حالا كه با پسرت كارى ندارم دوباره اومدى سراغم؟اينجا نيست،چرا تو گوشت نميره؟

-گفتيو من باور كردم،پس دو تا فنجون قهوه مال كيه؟دو تاشو خودت خوردى؟انتظار داره حرفاشم باور كنم.من به كسى غير از خودم اعتماد ندارم و نميكنم.بهتره اينو تو گوشت فرو كنى من از اينجا جُم نميخورم.

-دوست دختر جديدم،شريل اينجا بود.نيم ساعته رفته،چرا نميفهمى،مگه از جونم سير شدم بيارمش اينجا.ميتونى بهم اعتماد نكنى و تا ابد اينجا بمونى.اينجورى كه لوييو پيدا نميكنى.

-سعى ميكنم حرفاتو باور كنم،اگه فقط بهم دروغ گفته باشى قسم ميخورم با همين دستام بكشمت پسر.هيچ بخششى تو كار نيست.قسم ميخورم.من مرد دروغ و قسم الكى نيستم.
اينو گفتو در كوبيدو رفت.

وقتى كاملا مطمئن شدم اون رفته از كمد بيرون اومدم.رفتم روى تخت دراز كشيدم.يه نفس عميق كشيدم،شانس اوردم از بوى عطر ليام خفه نشدم،اون با عطر دوش ميگيره.

سعى كردم گريه نكنم اما اشكام خود به خود جارى شد.اگه ددى بفهمه ليام بهش دروغ گفته چى؟اونوقت ليام بخاطر من ميميره.ددى هيچ وقت زير قولش نميزنه هيچوقت.به هر چى كه بگه عمل ميكنه

ليام از در اومد تو،يه لبخند زد
-هى پسر چرا گريه ميكنى؟مگه بچه اى؟اون ديگه رفت.نبايد ازش بترسى.نگران منم نباش.اون هيچوقت نميفهمه بهش دروغ گفتم.حتى نميتونه بهم آسيب بزنه.

امد كنارم روى تخت دراز كشيدو بغلم كرد.تو بغلش اونقدر گريه كردم تا اروم شدم.وقتى اروم شدم گفت:"ميخوام يه كارى كنم كيف كنى"
بعد شروع كرد به گاز زدن لبام.........
-----
😐😐😐😐😐😐
با ادبا نخونن😐خودمم نميدونم چجورى اينارو نوشتم😂

He Is My Dad(Larry Stylinson)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora