بعد اون همه جنب و جوشو عرق كردن واقعا خسته بودم
اين بهترين تجربه ى سكسى بود كه داشتم
تاپ بودن خيلى كيف داره
تو همين فكرا بودم كه ديدم ددى خر خر ميكنه
گونشو بوس كردمو سرمو از شونه هاش برداشتم تا راحت بخوابه
خودمم يكم ازش دور شدم تا يوقت تو خواب بهش لگد نزنم.
با تكوناى مكررى كه واقعا مي خواست بيدارم كنه بيدار شدم
اون ليام بود،دهنمو گرفته بود تا حرف نزنم
دستامو گرفتو بلندم كرد
ددى كنارم خواب بود،اون روى تخت بود
نميخواستم بعد اون خوبيى كه ديشب بهم كرد ولش كنم
اما من سر يه دو راهى مونده بودم،من عاشق هردوتاشون بودم
نميدونستم كدومو انتخاب كنم
ددى يا ليام؟
اصلا ليام چجورى اينجارو پيدا كرده بود؟
ليام داشت منو ميكشيد اما من نميخواستم تكون بخورم
سر يه دوراهى بودم،يه دو راهى ترسناك
با يه تن پايين گفت:"پاشو لويى،با من بيا خواهش ميكنم من دوست دارم"
-ليام ميخوام يچيزيو بهت بگم،من عاشق تو تاتونم،تقريبا به يه اندازه.اما ددى تو رو ميكشه ميدونم اگه پيدامون كنه هردومونو ميكشه ليام.از اينجا برو خواهش ميكنم اگه دوستم دارى برو خواهش ميكنم
-من بدون تو هيچ جا نميرم حتى حاضرم وايستم تا اين بيدار شه،بايد باهاش حرف بزنم
-اون تو رو ميكشه ليام منم ميكشه
ليام حتى واينيستاد تا ببينه چى ميگم سرشو انداخت زيرو از پله ها رفت پايين
از تخت رفتم پايين
لباسى تنم نبود
رفتم مثل اون دفعه يه لباس از كشوى ددى برداشتم
تى شرت ور نداشتم،نيازى نبود
رفتم از گوشه پله ها نشيمنو ديد زدم
ليام روى مبل نشسته بودو مدام دستشو ميزد به پاهاش،تيك عصبى
اكثر مردم تو عصبانيتشون يجور تيك دارن،اينم يه نوعش بود
ليام اخمو واقعا جذاب بود،نميدونم چرا ادماى اخمو جذابن تو مغزم نميره
ددى داشت بيدار ميشد
اون چشماى خوش رنگش داشت كم كم باز ميشد
اونم مثل من لخت بود
منو صدا كردو دويدم سمتش
صورتشو آورد جلو
لباشو مثل هميشه گذاشت رو لبام
خيلى رومانتيك بود
صورتمو بردم عقب
-چيزي شده لويي
-يكى پايين منتظرته ددى،لباس بپوش برو پايين
-كى منتظرمه لويى؟
-ددى بهتره من بهت نگم،خودت برو پايين ببينش
-اوم،باشه
-من همينجا ميمونم تا صحبتاتون تموم شه
رفت سمت كمدش من با صداى بلند گفتم:"ددى ناراحت نشدى كه من يه شلوار از تو كمدت برداشتم؟"
-لوييس استايلز اين چه حرفيه ميزنى،همه اينا متلعق به توعه همه چيز من مال توعه "همه چيزم"
يه لبخند قدرشناسانه بهش زدم
اونم يه باكسر تنش كردو روشم يه شلوار راحتى يه تيشرت سفيدم تنش كرد،عاشق ست كردن لباساشم خيلي تو ست كردن حرفه ايه
يه چشمك بهم زدو از پله ها پايين رفت........
-----------
با يه لرى درتى بعد اين موافقيد؟😻
يدفه جرقه زد يچى اومد تو ذهنم/:
خلاصه اين ف ف جديدمم ميذارم شايد خوشتون بياد😐
اتفاقاتی که پس از سال نحص 2015 برای فندوم دایرکشنرا افتاد کافی نبود.حالا اتفاقايى براى فندوم ميفته كه با قبلياش قابل مقايسه نيست،من كسى بودم كه جلوى اين اتفاقارو گرفت
VOUS LISEZ
He Is My Dad(Larry Stylinson)
Fanfictionمادرش هيچوقت بهش نميگفت پدرش كيه و كجاست،اما يه روز پدرش با پاى خودش مياد....(+18)
