توي يه چهارشنبه اتفاق افتاد.
كلاس هاي كنزي دوباره شروع شده بودن. داشت كاملا بدون برنامه برميگشت خونه. كنزي براي هري يه سوپرايز داشت.
هري هنوز هم غر زدن هاش به كنزي براي خوندن يكي از شعر هاش ادامه داشت.
پس به يه ايده زيبا فكر كرد، بهش اجازه ميداد كه يكي از شعر هاش رو بخونه، آره، ولي اوني رو ميخونه كه درباره خودش (هري) نوشته شده.
هري هم يه سوپرايز داشت. ميخواست براي كنزي شام درست كنه، حتي اگه قرار بود نصف وعده اش رو براي درست كردن بشقاب و هماهنگ كردنش تلف كنه. نميدونست كه چي درست كنه، و بعد از يه عالمه بحث با جما، هر دوشون تصميم گرفتن كه استيك بهترين گزينه است.
وقتي كنزي برگشت آپارتمانش، سريع لباساشو با لباس راحتي عوض كرد و رفت آپارتمان هري. دختر مطمئن شد كه چهار بار روي در ميزنه، كه حتي عدد هم اذيتش نكنه. هري در رو نصفه با يه نيشخمد عصبي باز كرد.
"تو اينجا چيكار ميكني ؟"
پرسيد. يه پيشبند سفيد ساده پوشيده بود كه از نظر كنزي خيلي بامزه بود.
"ميخواستم بهت چيزي بدم"
بهش گفت
"چرا اين پيشبند رو پوشيدي؟"
"اين هيچي نيست. هيچي. هيچي. هيچي."
"مطمئني هرولد؟"
هري دست به سينه با حالت شكست خورده اي ايستاد.
"ميخواستم برات شام درست كنم ولي تو سوپرايز رو خراب كردي،"
"من سوپرايز رو خراب كردم"
با لحن مسخره اي گفت و دستش رو گذاشت زير چونش.
"چطوره كه بعدا برگردم و وانمود كنم هيچي نديدم."
"قول ميدي فراموش كني؟"
"چيرو فراموش كنم؟"
لب هاشون براي آخرين بار هم رو لمس كردن و اين بار عالي بود و لازم نبود هري تصحيحش كنه.
"ميدوني، كارم تقريبا تموم شده، ميتوني بموني، ولي بايد چشمات رو بپوشوني."
هري تا اتاقش به كنزي كمك كرد چشماش رو بپوشونه . هنوز آماده نبود تا كنزي كاري كه كرده روببينه.
"فعلا بيرون نيا، باشه؟"
وقتي كنزي سرش رو تكون داد، هري برگشت به آشپزخونه، و مطمئن شد كه در رو بسته. دو تا استيك توي آون بودن و سيب زمييني ها هم توي قابلمه داشتن ميپختن. همه چيز عالي بود، اون نياز داشت تا همه چيز عالي باشه. به معناي واقعي كلمه كاملا. در طرف ديگر سبزيجات بودن، اون شروع به خورد كردن چند تا هويج و بروكلي كرد. يه ريتمي رو با ههممممم ميخوند. (منظور رو گرفتيد؟ با دهن بسته ميگفته مممم و يه ريتمي رو درست كرده، اكثرمون اين كار رو ميكنيم،)

VOCÊ ESTÁ LENDO
OCD | Complete
Fanfic[ C O M P L E T E D ] اون دختر اولين چيز زيبايى بود كه هرى تا به حال اسيرش شده بود. [Persian Translation] (Harry Styles AU) copyright © 2014 all rights reserved, -interstellar