پنج دقیقه ای بود،چشامو بسته بودم که صدای داد و بیداد و فوشح های رکیک هری بلند شد
اون بیرون چه خبر بود؟
هیچ قصدی برای خارج شدن از تختم نداشتم چند دقیقه منتظر شدم تا صداها شاید بخوابه ولی برای حفظ سلامتی اعصاب و شنواییم با تنبلی پتورو کنار زدم و همونطور که تلو تلو میخوردم و هرکس اگه نمیدونست از خستگی و خوابالودگیه فکر میکرد مستم شایدم دیوانه به سمت در اتاق رفتم و بازش کردم
یه نگاه عاقل اندر سفیه به راهرو انداختم که تونستم ته راهرو هری و یک پسر دیگه رو ببینم
هری داشت به طرز وحشتناکی سره پسر داد میزدببینم اون کسی که پیش اون پسره وایستاده دختره که فقط دورش ملافه پیچیده؟
صدای داد هری برای صدمین بار منو از جام پروند
"چندبار بهت بگم هرزه هاتو یه جا دیگه به فاک بده ها چندبار گفتم "
از این حرف هری یه هیسی از اینکه توی حرف زدنش چه قدر بی حیاست کشیدم و سرمو به چپ و راست تکون دادم و نچ نچ کردم
داشتم نمایش مقابلمو نگاه میکردم که هری دست دختررو محکم گرفت و پشت خودش کشید
همونطور که هری میکشیدش دختره هم برابر با اون جیغ و ویغ میکرد و از اون پسره کمک میخواست ولی همون پسره بی تفاوت به دختره و هری رفت توی یکی از اتاقا حتما عادت داشته به دیوونه بازی های مستر استایلز
همین که اون پسره رفت تو اتاق اون دختره وایستاد که باعث شد هری تعجب کنه
عجوزه(منظورم همون دخترست) نیشخند زد و خودشو به هری نزدیک کرد و ملافه رو از دورش انداخت که خواستم جیغ بکشم ولی سریع یه دستمو رو چشام و اون یکی رو روی دهنم گذاشتم
ضربان قلبم داشت تند تند میزد اروم از گوشه چشمم نگا کردم که خوشبختانه دیدم شورت پاشه فقط سینه هاش اویزون شده بودن
دستاشو دور گردن هری حلقه کرد و با لحن عق زدنی گفت
"فک کنم از این همه کار سنگین خسته شدی استایلز مخصوصا که شنیدم دختر لجباز و کله شق داوکینز رو با خودت اینجا اوردی نظرت راجب یه خوشگذرونی چیه؟"
میخواستم برم بهش بفهمونم دختر داوکینز کیه که با جواب هری خواستم یک لحظه برم بپرم بغلش محکم ماچش کنم
"یا گم میشی یا جنازتو از اینجا میندازم بیرون"
دختره اخم الکی کرد و انگشتشو روی گردن هری کشید و گفت
"هی میخوای بگی که در مقابل من تحریک نشدی؟من خیلی بهتر از دختر قبلیتم"
این حرف دختره به هری اسیب زد
انگار هری رو به خاطره ای دردناک توی اعماق اقیانوس خشک شده خیالش برد
من تونستم هری اسیب دیده رو ببینم
من فقط دو روزه اینجام و توی اون دو روز من فهمیده بودم هری سخته ، محکمه
ولی...
اون کاملا شکسته...
یک نفر اونو شکسته...
اینو میشد از چشاش خوند
اون مثل ادمی بود که پولشو صرف الماسی که فکر میکرده ناب ترین و گران قیمت ترین الماس جهانه کرده و بعد فهمیده اون الماس تقلبی بوده!
چند دقیقه بعد اون درد عمیق جاشو به خشم داد و با تمام قدرتش آنگاس رو صدا کرد بلافاصله آنگاس جلوش ظاهر شد
هری همونطور که ناخوناشو توی کف دستش فرو میکرد و نگاهش که اتش خشم توش شعله ور بود به دختره دوخت
"بهش 500 دلار بده و بعدش بندازتش بیرون دیگه نمیخوام این طرفا پیداش بشه"
و بعد برگشت بره که نگاهش به من افتاد
اون به من گفته بود بخوابم و من الان چی؟
نه تنها به حرفش گوش ندادم بلکه این همه مدت هم فالگوش ایستاده بودم
سریع عقب گرد کردم و در اتاق رو بستم و به در تکیه دادم که در محکم باز شد و باعث شد به جلو پرت شم
امیدوارم من امشب وسیله ای که اقای استایلز عصبانیتشو روش خالی کنه نباشم...
*****
تمام سعی خود را نمومدم تا طولانی شه ولی شد 607 کلمه:/
نخواستم قسمت حساس رو توی این قسمت بنویسم برا همون😎راستی دقت کردید لورا خیلی به راحتی از قضیه گروگان گرفته شدنش گذشت؟:|
و نیز دقت کردید هنوز علت گروگان گرفته شدنش توی داستان ذکر نشده؟:|😆
و ایا اینقدر بی توجه هستید و براتون مهم نیست؟:|😐
به هرحال حدستون رو برا سوال دوم بیان کنید😌
راستی برا قسمت بعد 40 لایک:"/
کامنت رو هم بترکونید
امیدوارم لذت برده باشید*-*
با تمام عشق اسکای گرل:)
BINABASA MO ANG
The Bullets (Harry styles)
Fanfiction-از دوست داشتن من دست بکش من بهت اسیب میزنم -میخوام ولی نمیتونم... وابسته بودن بدترین بیماری هست که یک فرد میتونه مبتلا شه:) Harry styles fanfiction by sky girl