یک ماهی بود که مرد تصادفی به کما رفته بود
تو این مدت هیچ کس سراغی ازش نگرفته بود توی گوشیشم نشونه ای از مخاطبی به عنوان مادریا پدر یا حتی اعضای دیگه خانواده پیدا نبود
تنها چیزی که ازش می دونستن این بود که این مرد جوون که هری ادوارد استایلز نام داشت صاحب یه کارخونه بزرگ بود و یه کمپانی مد و اداره می کرد که این روهم زین از روی قرار دادهایی که توی ماشینش بود فهمیده بود
لویی باحوصله حوله نمدارو روی دست هری می کشیدو سعی می کرد تاجایی که می شه تمیزنگهش داره
با دیدن ناخونای بلندش لباشو جمع کردو گفت : بچه پولدار وقت ناخون گرفتنم نداشتی تو
ناخون گیرو ازکشوی پاتختی بیرون کشیدو با حوصله ناخونای هریو گرفت
بعد از اون اروم کرم مرطوب کننده رو روی دستش ماساژ داد
_ هی بچه پولدار ... تو چقد بی کسو کاری .... بدبخت، یه ماه تصادف کردی هیچ کس زنگ نزده ببینه چرا نیستی
با دیدن بدن بی حرکته مرد جوون کلافه اخم کردو گفت : سعی کن زودتر از خواب بیدارشی ... تمام پولی که ازت کش رفته بودم خرج بیمارستانت کردم ... باید امروز ببرمت خونه اونجا مراقبت باشم خرجای اینجا خیلی زیاده
سرشو پایین انداختو با لحن غمگینو شرمنده ای ادامه داد : اگه بیستو چهار ساعتم تن فروشی کنم نمی تونم از پس مخارج بیمارستان بربیام
لبخند تلخی به دست هری که توی دستش بود زدو دستشو روی تخت گذاشت
_ زود بیدارشو و تمام حقو حقوقمو بده یالاااا
.............
شانه و پاهشو گرفتنو روی تخت گذاشتن
لویی: من اصن نمی فهمم چرا هربار می زاریش روی تخت من ؟؟؟
_ چون من باید روی تخت خودم بخوابم
_ پس من چیییییییی؟؟؟
_ روی زمین یا کنار این جسد بخواب
وچشم غره ای به معنای لو ساکت شو وگرنه ساکتت می کنم رفتو خودشو انداختو روی تخت و سریع پتو رو کشید روی سرش
لویی کلافه لپشو باد کردو اخمشو توی هم کشید به طرف کمد رفتو لباساشو عوض کرد
_ هی بچه پولدار بکش کنار منم می خوام بخوابم
به جسم بی حرکت روی تخت چشم غره ای رفتو به زور خودشو روی تخت یک نفره کنار مرد جوون جا داد
_ شب باید برم سرکار... این یه ماه که تو اومدی نرفتم خیلی خوب بود .... ولی فک کنم بیشتر مشتری هامو ازدست دادم .... هموشون مردای بوگندو عوضی بودن ... البته پولدار
نگاهی به مرد خوابیده کنارش انداختو گفت: مسخرس ... ولی خیلی دلم می خواد چشماتو ببینم ... وقتی خوابی درست مثه فرشته های معصومی دلم می خواد بیشتر بشناسمت ... اخه تو چه جور پولداری هستی که اینقد نازو مظلوم به نظر می یای؟؟؟
STAI LEGGENDO
Night of appreciation(L.S)(completed)
Fanfictionمن مجبور بودم اما من واقعا دوست دارم متاسفم