Part 4

4.1K 522 542
                                    

هری نمیخواست درو بهم بکوبه وقتی رسید خونه ولی خب در با صدای بلند به دیوار خورد.اون عصبی نیست فقط...اون یه روز طولانی و سخت داشته پر از جلساتی در مورد موزیک ویدیوی بعدیش.پاپارازی دوربیناشونو تو صورتش گذاشتن و ازش پرسیدن که هیچ دختریو دوست داره یا نه و گزارشگرا بهش زنگ زدن تا ازش در مورد هر چی که کندال مشغول انجام دادنشه بپرسن.اون میدونه که اینا همش واسه فصل تبلیغاته ولی واقعا...اون فقط میخواد بره بخوابه و واسه هشت ساعت بعدی به هیچی فکر نکنه.

یه جفت کفش آدیداس وسط ورودیه و جوری قرار داده شده که اگه هری حواسش نبود روشون لیز میخورد و هری سعی میکنه جیغ نزنه.اون واقعا توی مودی نیست که با لویی و هر چی که اون فکر میکنه واسه امروز باحاله سر و کله بزنه.

اون کفشارو همونجا ول میکنه و میره تا لویی رو پیدا کنه.اون توی پذیرایی نیست و تلویزیون خاموشه و پتوی روی مبلم دست نخوردس.اون توی آشپزخونه هم نیست ولی هری میتونه بگه قبلا اینجا بوده.همه ی ظرفای غذا از توی کابینت بیرون اورده شدن و همه جای آشپزخونه پخش شدن.

هری آهی میکشه و میره سمت اتاق خواب.اون میدونه لویی اونجاس چون لویی با وجود اینکه کل خونه ی هریو میگرده و توی همه ی اتاقا سرک میکشه همیشه به سمت پذیرایی و آشپزخونه و اتاق خواب جذب میشه.

حق با اونه.وقتی میرسه اونجا میبینه تختش خالیه و همه ی ملافه ها روی زمین گلوله شدن.درهای بالکن بازن و یه نسیم خنک میاد تو. و لویی روی نرده ها خم شده و یه سیگار دستشه.

"چیکار میکنی؟"

لویی با ورور ناگهانی هری حتی تعجبم نمیکنه."وید میکشم." اون با لباش دور سیگار میگه.شعله بالاخره بهش میرسه و هری میبینه که لویی یه پک محکم میزنه و چند لحظه توی ریه هاش نگهش میداره و بعد میدتش بیرون.

هری به در بالکون تکیه میده."واقعا باید اینجا اینکارو بکنی؟" اون با اعصاب خوردی میپرسه.

لویی شونه هاشو تکون میده و یه پک دیگه میزنه."اوهوم." اون میگه و با حرف زدنش دود از دهنش خارج میشه."هم اتاقیم زین___راجبش بهت گفتم؟ حالا هر چی.اون عادت داره high کنه و روی دیوارا نقاشی بکشه و همه ی ویدای منم میدزده.واسه همینم اوردمشون اینجا."

***من تو این قسمت کلمه high رو همون مینویسم چون یه جا لازم میشه.معنیش یکیش ارتفاعه و اینجام یعنی وقتی وید میکشن و میرن فضا:/

اون چی؟ "صبر کن ببینم تو ویدت رو توی خونه ی من نگه داشتی؟"

لویی بهش نگاه میکنه."فک میکنم همینو گفتم نه؟" اون یه جوری میگه انگار حقم داره عصبی بشه.

"تو نباید ویدتو توی خونه ی فاکینگ یکی نگه داری بدون اینکه بهشون بگی لویی."

لویی چشماشو میچرخونه."ببخشید" اون جواب میده و تن صداش نشون میده منظورش این نیست."بعدشم تو که اصلا متوجهشم نشدی."

Tangled Up In You(L.S)Where stories live. Discover now