خداااااونداااا ستپخسهسخپعسپخاپس عررررر چرااااا انقدر خوب بود توی فرش قرمز دانکرک 😍😍😍😭😭😭😭قد و بالاتو برم من کت شلوارشو موهااااشو چشماشو کفشاشوووو عرررر انگشتاش انگشتراش فااااااااککککک یکی بیاد منو جم کنه شادسخعدعخسخسدخعسپهسخعپ
اون فقط یه روز رو تنها میمونه بعد از اینکه تو لندن فرود میاد.این زمان واسه اینکه از نظر روحی برای دیدن لویی آماده بشه کافی نیست ولی خب هری فکر میکنه از هیچی بهتره.روزش اینجوری میگذره که سعی میکنه به این فکر نکنه چجوری با عکس لویی ارضا شد،فکر کنه به اینکه چجوری با عکس لویی ارضا شد،احساس پشیمونی کنه که چجوری با عکس لویی ارضا شد و کل تکستای لویی رو نادیده بگیره.از نظر خودش که روز سازنده ای بود.
به هر حال عصر چهارشنبه خیلی زود میاد و اون هنوز آماده نیست وقتی لویی با سر و صدا میاد تو،کفشاشو پرت میکنه و ژاکتشو میندازه رو زمین.
اون وقتی هری روی روی مبل میبینه وایمیسته انگار که انتظار نداشت هری هنوز خونه باشه.هری میبینه که چجوری چشماشو ریز میکنه و خیلی تابلو اونو دید میزنه.
اون واسه یه مدت طولانی چیزی نمیگه و هری کم کم احساس ناراحتی میکنه."های؟"
لویی یکم بیشتر بهش نگاه میکنه."تو دقیقا مثل قبلی."
هری پلک میزنه."باید عوض میشدم؟".اون فقط دو هفته رو توی ال ای بود.هری هیچ ایده ای نداره که توی دو هفته چه تغییری باید میکرد.
هیچ ایده ای نداره که لویی انتظار دیدن چی رو داشت.
لویی فقط شونه هاشو بالا میندازه."نه واقعا." اون جواب میده."حالا هر چی." اون روی مبل کنار هری میشینه و پاهاشو میزاره روی پاهای هری."واسم یه چیز خوشگل آوردی؟".
هری سعی میکنه به نزدیک بودن پاهای لویی به دیکش واکنش نشون نده.یه بار با فکر یه نفر خودارضایی کن و دیکت هیچوقت نمیزاره فراموشش کنی.واقعا که."باید می آوردم؟"
سؤالش بیشتر واسه اذیت کردنه چون هری در واقع واسش یه چیزی آورده.یه خرس کوچولو توی یه ژاکت لیکرس که توی فرودگاه پیدا کرد و واسه لویی خریدش و الانم توی یکی از جیبای چمدونشه که هنوز باز نکرده.ولی اون نمیخواد به خریدنش اعتراف کنه.نه هنوز،حداقل.
بعدشم لویی احتمالا میره و توی وسایلاش فضولی میکنه و خودش پیداش میکنه.پس لازم نیست به خودش زحمت بده.
لویی با بیخیالی جواب میده."معلومه." اون میگه و پاهاشو حرکت میده و بیشتر به دیک هری نزدیکش میکنه.هری دستشو دور مچ پاش حلقه میکنه تا از قرار دادن پاش روی دیکش جلوگیری کنه و متوجه نیشخند کوچولویی که روی صورت لوییه میشه."تو چه نوع شوگر ددیی هستی اگه از سفرای خارجیت واسم کادوهای خوشگل نیاری؟"
YOU ARE READING
Tangled Up In You(L.S)
Fanfictionوقتی کسی که فکرشو نمیکردی زندگیتو به بهترین شکل ممکن زیر و رو میکنه :) Cover by : @itsCipher