13

4.2K 465 256
                                    

من دیگه واقعا در وصف این بشر چیزی ندارم بگم:'/ده دقیقه سکوت به احترام هرولد سکسی استایلز🙏🙏🙏


"داری چی کار میکنی؟" هری میشنوه و و فقط وقت میکنه دفترچه و خودکارشو کنار بزاره قبل از اینکه لویی حرکت کنه و بیاد توی بغلش.اون یکم تکون میخوره و به عقب خم میشه تا به راحتی به هری تکیه کنه."داشتی شعر مینوشتی؟"

"شعر نه." هری جواب میده.اون دستاشو روی کمر لویی میزاره و تکونش میده تا راحت تر توی بغل هری بشینه.اون از بالای شونه ی لویی نگاه میکنه و میبینه که هنوزم یه بازی فوتبال از تی وی پخش میشه."مگه فوتبال نمیدیدی؟"

"اهم." لویی جواب میده."ولی تو چی کار میکردی که از فوتبال مهمتره؟"

هری عمدا به لویی نمیگه که اون در واقع اونقدرام از فوتبال خوشش نمیاد.یه جورایی میترسه که لویی زنده زنده پوستشو بکنه.واسه لویی فوتبال یه جورایی پادشاه تمام ورزشهاست.و خوب باحاله به جز وقتایی که لویی هری رو وسط سکس ول کرده چون میخواسته فوتبال ببینه.هری مطمئنه که عمدا اینکارو میکنه.

"آهنگ مینوشتم."اون به جاش جواب میده و دستاشو از زیر تی شرت لویی بالا میبره.اون دستاشو روی شکم لویی میزاره و همونجا نگهشون میداره.اون اونقدرام احمق نیست که وقتی لویی فوتبال میبینه سعی کنه باهاش سکس داشته باشه.لویی ممکنه واقعا دیکشو بکنه اگه این کارو بکنه."یا خب،یه جورایی.بیشتر فقط به سری ایده نوشتم."

"یه آهنگ؟در مورد چی؟" لویی میپرسه و میچرخه تا نگاهش کنه.اون یه نگاه کنجکاو رو صورتش داره و سرشو به یه طرف خم میکنه و پلک میزنه."فکر میکردم آلبومتو تموم کردی."

گاد اون خیلی کیوته."آره" هری میگه و خم میشه تا دماغشو ببوسه.اون سعی میکنه به تعجب روی صورت لویی نخنده وقتی میاد عقب."معنیش این نیست که نمیتونم آهنگای جدید بنویسم."

لویی ، مثل همه ی وقتایی که هری یه کار تقریبا احساستی و رمانتیک انجام میده، محکم نیشگونش میگیره تا احساساتشو مخفی کنه.این یه جورایی درد داره ولی هری بهش عادت کرده.اون دوست داره به عنوان یه جور معامله بهش فکر کنه.یه نیشگون واسه جوری که باعث میشه لویی سرخ بشه.و هیچ دنیایی وجود نداره که در اون هری فرصت اینکه باعث بشه لویی اینجوری سرخ بشه رو از دست بده.

اون اینجوری خیلی خوشگل میشه.

"میتونم ببینمش؟"

هری بهش خیره میشه."دفترچمو؟"اون میپرسه.

لویی چشماشو میچرخونه."نه پس دیکتو." اون برش میداره و توی دستاش میچرخونتش.هری نگاه میکنه که چه جوری با انگشتاش شکلایی رو که روی کاور کشیده لمس میکنه.انگشتاش روی یه ستاره،یه قلب و به پروانه کج حرکت میکنن.اینکه چقدر نرم باهاش برخورد میکنه بامزه س.یه جورایی انگار یه چیز واقعا با ارزش رو نگه داشته.

Tangled Up In You(L.S)Where stories live. Discover now