خااب دوستان گرامی این قسمت نیمچه اسمات داره و اینم یه وارنینگ نیست چون وات د فاچ:/از کی تا حالا اسمات وارنینگ میخواد.فقط گفتم گلناراتونو بیارین خشک خشک نمیشه زد:/
******
سه روز بعد هری همراه لویی توی تختش از خواب بیدار میشه.
نه اینکه این اتفاق عجیبی باشه_چون لویی هر بار که یه جلسه دارن شب رو میمونه_ ولی معمولا اون صبح ها توی بغل هری نیست.بیشتر مواقع اون بغل هری توی تخت نشسته و داره صبحانه میخوره و تخت هری رو کثیف میکنه و یا اینکه پایین توی آشپزخونه ست و وسایل هری رو به فنا میده.
پس بیدار شدن با لویی توی بغلش یه اتفاق خاصه.یکی که هری میخواد ازش لذت ببره.یا در واقع ازش لذت میبرد اگه لویی فقط یکم ثابت میموند.
اون یکم تکون میخوره و پهلوهاشو به سمت عقب تکون میده و هری آه میکشه و دستاشو دور لویی محکمتر میکنه تا باعث شه تکون نخوره.البته که این اصلا روی لویی تاثیر نمیزاره و اون حتی بیشتر تکون میخوره و خودشو بیشتر به هری میچسبونه.
"داری چیکار__" هری با کلافگی میگه ولی لویی با یه صدایی که شبیه ناله ست خودشو عقب تر به سمت هری میاره و باعث میشه دیک هری از روی شلوارش به باسنش کشیده بشه.
اوه.
"لو." هری به آرومی میگه و از لویی دورتر میشه ولی لویی یه ناله ی دیگه میکنه و دست هری رو میگیره و اونو سرجاش نگه میداره.
"نکن." اون میگه و صداش یکم از نفس افتاده س."جرأت نکن دوباره عقب بکشی هری."
هری یکدفعه کاملا آگاهه که لویی چجوری بهش چسبیده و چجوری باسنش دقیقا روی دیک هریه.چجوری دیک خودش همین الانشم بزرگتر و سفت شده و باکسرش تنگتره.و اینکه چقدر از آخرین ارگاسمش میگذره.
و اینکه چجوری اگه یکم بره جلوتر میتونه دیکشو بین باسن لویی بزاره و همونجوری باعث شه هردوتاشون ارضا بشن.
"لو" اون دوباره با درموندگی میگه وقتی که لویی دوباره شروع به تکون دادن پهلوهاش میکنه و باسنش روی دیک هری تکون میخوره.اون میخوادش.انقدر که درد داره.ولی میخواد مطمئن باشه که لویی هم اینو میخواد.که این فقط یه جور حس وظیفه شناسی نیست چون هری بابتش پول داده یا یه جور شوخی.
همونطور که قبلا گفته بود هری کاملا جدیه.
به نظر میاد لویی میتونه دلیل دو دلی هری رو تشخیص بده چون دستشو فشار میده و دوباره خیلی دیرتی بهش میچسبه."من..این به خاطر این نیست که تو بهم پول دادی یا هر دلیل احمقانه ی دیگه ای که توی ذهنت داری." اون با یکم کلافگی توی صداش میگه."من این کارو انجام میدم چون میخوام هری.چون من __" اون یکم مکث میکنه و وقتی دوباره شروع میکنه صداش یکم نرم تر و پر از خواهشه."چون از اولین باری که تو رو حس کردم نتونستم از فکر کردن بهت دست بردارم."
YOU ARE READING
Tangled Up In You(L.S)
Fanfictionوقتی کسی که فکرشو نمیکردی زندگیتو به بهترین شکل ممکن زیر و رو میکنه :) Cover by : @itsCipher