•••••••••• این پارت باید با تمرکز کامل خونده بشه، پس اگه جای مناسبی نیستید، فعلا نخونیدش... ••••••••••
***************************
* ساعت هشت و بیست دقیقه ی صبح *جلوی در آسانسور، منتظر شدیم تا بیاد.
الکس با هیجان به اطرافش نگاه می کرد!
با نیش باز گفت: اوووووه! یعنی اگه می دونستم با به فاک دادن یکی، میام اینجا، ده تا رو به فاک می دادم!
نگاه تیزی بهش انداختم که سریع گفت: یعنی... اممم... اگه تو نبودی، می تونستم به فاک بدم، ولی حالا که هستی، فعلا باید مواظب باشم خودم به فاک نرم... :|
آسانسور رسید و وارد شدیم.
دکمه ی بیست و چهار رو فشردم.
چند ثانیه ی بعد، در آسانسور باز شد و خارج شدیم.
داشتم وارد سالن می شدم که یهو الکس گفت: زین؟ مطمئنی با این لباسا می خوای وارد بشی؟
و به سویشرت و شلوار جذب مشکیم اشاره کرد.
پوزخندی زدم و بدون حرف وارد سالن شدم...
***************************
* سه ساعت بعد، ساعت یازده و بیست دقیقه ی صبح *سرمو روی پرونده ی الکس انداخته بودم و داشتم گذشته ش رو می خوندم، که در، باز شد و دو نفر همزمان وارد اتاق شدن!
الکس و استایلز!
هری با تعجب گفت: تو دیگه کی هستی؟
الکس با نیشخند گفت: همونی که یازده بار تا حالا تونسته ازت جلو بزنه!
هری ابروهاشو برد بالا و گفت: و سی و یک بار عقب بمونه!
با بی حوصلگی گفتم: خب که چی؟ کارتونو بگید!
سریع در رو پشت سرشون بستن و به سمت میز اومدن.
با تعجب به عجله شون نگاه کردم.
همزمان، دوتا پوشه روی میزم کوبیده شد!
منتظر بهشون نگاه کردم...
الکس گفت: خب، بذار من شروع کنم! ببین... این لیام پینی که دنبالش هستی، اصن چیزه... کلا چیزه... یعنی چیز میشه دیگه...
هری چشماشو تو حدقه چرخوند و سریع گفت: لیام پین اصلی، اصلا پسر عمویی به اسم لیام نداره! از اولشم منطقی نبود! توی هیچ خانواده ای، وقتی فامیلی بعضیا مثل پسر عموها، برادرا، خواهرا و اینا یکی میشه، اسمشون رو دیگه یکی نمی ذارن!
حس کردم یه لحظه پشتم لرزید، ولی سریع، با صدای محکمی گفتم: یعنی چی؟ توی پرونده ای که من از سیستم امنیتی گرفتم، ثابت شده بود که اون پسر عموشه!
هری کلافه دستشو توی موهاش کرد و گفت: همین چیزی که الان گفتی، بدترین قسمتشه... این یعنی حتی توی سیستم امنیتی ام آدم داره...
YOU ARE READING
The Sheriff {The Bedlamite2}
Fanfiction| Completed | وقتی سیستم امنیتی کشور رو به جرم فساد مجازات کرد، اسمشو گذاشتن داروغه. ولی توی گوشی لیام، هنوزم اسمش (تیمارستانی) بود. . . . ××××××××××××××××××× +15 جلد دوم فن فیک The Bedlamite |*توجه*| ×فحشای رکیک، تجاوز و روابط جنسی، فضای دارک×