بچه ها این پارت خیلی فلش بک و پایان فلش بک داره، پس اگه توی موقعیتی نیستین که بتونین کاملا تمرکز کنین روی داستان، الان نخونیدش!
..
.
با پاهای بلندش، به سمتم قدمای بلند برداشت و وقتی بهم رسید، با صدای آرومی گفت: یادته لحظه ی آخری که می خواستی شلیک کنی، چی شد؟آره!
یادمه!
ثانیه به ثانیه ش رو یادمه...
*** فلش بک ***
زمزمه کردم: سه....
انگشتامو روی ماشه ی اسلحه گذاشتم: دو....
و....
زمزمه کردم: ی.....
استایلز نذاشت کامل عددو تلفظ کنم و یهو داد زد: زین!
با داد بلندش، دستم لرزید و تیر به جای پشت گردنش، به کتف راستش خورد!
پسر اول یه ناله ی آروم کرد که زمزمه ش به من رسید، اما بعد از یک ثانیه، داد دردآلودی زد که نشونه ی خورد شدن و انفجار تیر توی بدنش بود.
*** پایان فلش بک ***
سرمو به نشونه ی آره تکون دادم: آره... یادمه...
هری دور خودش چرخید و همونطور که دستشو توی موهاش می کشید، سریع گفت: من واقعا نمی دونستم که معاونت نفر بیستمه! ولی من چهره ی معاونتو دیده بودم! یک بار بیشتر ندیده بودمش، ولی لعنتی من یه هکرم! با دقت بالا همه چیو یادم می مونه... و قطعا چهره ی لیامو یادم بود!
*** فلش بک ***
قبل از اینکه به در برسم، اون دختر با همون صدای رساش گفت: جناب مالیک، آقای استایلز منتظرتون هستن.
سرمو تکون دادم و همونطور که دست لیامو ول می کردم، در اتاق رو باز کردم و قبل از ورود، به لیام گفتم: من و تو، هیچی به جز رئیس و معاون نیستیم لیام!
با تعجب دهنشو باز کرد که حرف بزنه، ولی سریع وارد اتاق شدم و اونم پشت سرم وارد شد و در رو بست.
هری از جاش بلند شد و لبخند بزرگی زد.
*** پایان فلش بک ***
سرمو به تایید تکون دادم.
آره، اون یه بار لیامو دیده بود و یکی با این کار حساس مثل هری، قطعا چهره ها خوب یادش می مونه!
هری ادامه داد: اگه یادت باشه، من گفتم احتمال نجات کسی که اون تیر با بدنش برخورد کنه، صفره! چون شت! لعنتی! من اون اسلحه ی لعنتی و تیراشو ساخته بودم و قطعا می دونستم چه گوهی ساختم و کسی زنده از آزمایشش بیرون نمیاد!
سعی کردم این حرف هری رو حتی لحظه های آخر تیراندازیم یادم بیارم...
*** فلش بک ***
YOU ARE READING
The Sheriff {The Bedlamite2}
Fanfiction| Completed | وقتی سیستم امنیتی کشور رو به جرم فساد مجازات کرد، اسمشو گذاشتن داروغه. ولی توی گوشی لیام، هنوزم اسمش (تیمارستانی) بود. . . . ××××××××××××××××××× +15 جلد دوم فن فیک The Bedlamite |*توجه*| ×فحشای رکیک، تجاوز و روابط جنسی، فضای دارک×