این چند روزی که بیمارستان بودم همش به هری و اون زندگی قبلیم فکر کردم.
اونا خواب نبودن مطمعنم حسش کردم با تموم وجودم!
ولی این مسخره است اگه واقعا یه خواب بوده باشه و خب یه مسئله ای پیش میاد من که قبلش تاحالا هری رو ندیده بودم!!
کم کم دیگه داره جمجمه ام از هم میپاچه.
کرولین : میتونی خودت بشینی یا کمکت کنم؟
راستی بالاخره برگشتم خونه البته آپارتمان کرولین, مامانم موندگار شده.
: خودم میتونم
دستامو گذاشتم دو طرف بدنم و به بازوهام فشار اوردم و کل وزنمو انداختم روشون و بالاخره نشستم.
کرولین: بیا این سوپو بخور جون بگیری!
کاسه ی سوپو گذاشت روی پام و یکم پایین تر روی تشک نشست.
کرولین : دارو هاتو خوردی؟
:*با دهن پر*عوم
مامان: کرولیییییین
کرولین:*زیر لب* خیر سرش مامانشم!
یه لحظه خندم گرفت که یهو سوپی که توی دهنم بود پرید توی گلوم.
من سرفه میکردم کرولین خودشو میزد!
بعد از چندتا سرفه ی دیگه بالاخره انگشته شستمو اوردم بالا و به کرولین نشون دادم تا بگم خوبم.
کرولین: ماشالله لالم شده! انگشت نشونم میده.
😐
مامان: کروللییییین
کرولین: اومدم اومدم
از جاش بلند شد و ظرف سوپم با خودش برد حداقل نزاشت کامل بخورم.
مثلا من مریضم!
یکم بخوابم حالم جا بیا با اینکه رفته بودم کما ولی این خستگی بی سابقه است!
دوباره به کمک دستام دراز کشیدم و پتو رو بیشتر روی خودم کشیدم و چشمام و بستم و داشت کم کم خوابم میبرد که یهو در باز شد.
اصلا حسش نی چشمام رو باز کنم بزار فکر کنه خوابم.
کرولین : جنازه! جمع کن ملاقاتی داری من که تورو میشناسم الان خودتو زدی به خواب!
دیگه شناخته شدم!هوف
: کیه؟
کرولین: تو از جات بلند شو بشین میفهمی کیه
: بابا من خستم مثلا مریضم تا الان توی کما بودم.
کرولین: هریها!
: چییی؟!!!
سریع نشستم روی تخت و تند تند دستمو میکردم توی موهامو واخر سرم یه دست کشیدم به صورتم و لبامو خیس کردم و یه دستی هم به لباسام کشیدم.
چقدر کار کردم!
: من آمادم
کرولین : چه هوله دختره!
: م..
هری: اممم سلام
طبق معمول یه کله فرفری اومد تو و نزاشت حرفمو بزنم.
:....
کرولین: اهم من تنهاتون میزارم راحت باش درم باز بزار!!
تنها ی چی من از این میترسم!
: سلام*با یه صدای از چاه درومده *
هری: حالتون بهتره؟
چه ادبی!
: بله*همچنان اروم*
هری: اممم..
یه دست کشید توی موهاشو سعی کرد یه چیزی بگه و مثل اینکه قرار نیست به نتیجه برسه!
:من شمارو قبلا جایی ندیده بودم ؟منظورم قبل تصادف و این داستاناست.
هری: خب من توی یه نونوایی کار میکنم شاید اونجا منو دیده باشید.
: شاید
من بالاخره سر از این ماجرا در میارم.
هری: میدونید من به مادرتون و مادرشون(همون کرولین خودمون) گفتم که میتونم تمامی مخارجه درمانتونو بدم ولی قبول نکردن.
چقدر که اینا بخشندن! حالا میزد من میمردم نباید دیه بگیرن!!
: بله دیگه اهم
یهو کرولین پرید توی اتاق
کرولین: در چه حالید ؟
هری: خب ما فقط داشتیم حرف میزدیم
: اره دقیقا
کرولین: خوبه... خیلی خوبه
با چشمای ریز شده و زوم شده روی دوتامون از اتاق خارج شد ولی دوباره برگشت و گفت حواسش بهمون هست.
جدیدا خیلی مرموز میزنه توی اون زندگیم خیلی راحت تر بود.
هری: امممم من خوشحال میشم که بعد از اینکه حالتو بهتر شد ببرمتون یه رستوران برای جبران!
چه جنتلمن! خوشم اومد .
: با کمال میل و اینکه راحت باشید.
هری: از چه لحاظ؟
: خیلی ادبی حرف میزنید انگار راحت نیستید.
هری: اوه بله حتما
: ببخشید من خیلی خستم...
هری: بله فهمیدم من دیگه میرم خداحافظ
: بای بای
نقشه ها با هم داریم هری استایلز *خنده های شیطانی*
.....................
امیدوارم این پارت جبران پارت قبل باشه!و اینکه اصلا از فصل دو خوشتون میاد یا نه؟
نظرم بدید دیگه
♥
Farnaz