بالاخره بعد از هفته ها برگشتن به مدرسه حسه خوبی داره ولی هنوزم خسته کننده است!
توی مدرسه زیاد دوست ندارم البته اگه بشه بهشون گفت دوست بیشتر آشنان.
بیخیالش بالاخره یکی که پیدا میکنم نه؟
داخل اولین کلاسم شدم و رفتم بغله لیام نشستم .
لیام یکی از خرخونای کلاسمونه لعنتی خیلی درس میخونه ولی در عین حالم جذابه!
: هی, اممم داری چیکار میکنی؟
لیام سرشو از کتابی که قطعا کتابه درسی بود برداشت و بهم یه نگاهی انداخت و دوباره سرشو کرد توی کتابش.
: اهم من پر..
لیام: دارم درس میخونم, میشه چند دقیقه صبر کنی؟
: اما چند دقیقه دیگه که معلم میاد!
لیام: دقیقا!
بچه پررو!
کرم از خودش بود ولی مگه من میزارم این درس بخونه!
: حالا بزارش کنار بعدا هم میشه
دستمو سمته کتابش دراز کردم که زد روی دستم
: آی دردم گرفت اینجوری با یه لیدی رفتار نمیکنن
لیام: لطفا دست به کتابم نزن !
چند ثانیه سکوت کردم تا فکر کنه دست از سرش برداشتم
: میشه بهم توجه کنی!؟
لیام: نه!
: تورو خدا
قیافمو مظلوم کردم و زل زدم بهش.
لیام: من نگات نمیکنم
: چرا مگه من زشتم؟ شایدم یه عجوزه ی جادوگرم با یه زیگیل کناره دماغش!
لیام: نه تو فقط یه کرمه کوچولویی که نمیزاره من درس بخونم
: اوه کام آن مطمعنم تو صد دفعه این کتابو مرور کردی
لیام کتابشو محکم بست و چرخید سمت من, منم یه لبخند پیروزمندانه (اینجوری 😀) تحویلش دادم.
لیام : حالا خوبه؟
: عالیه, خب بزار واست یه جک بگم خب یه...
معلم اومد توی کلاسو نزاشت جکمو واسش بگم ولی مگه میشه من بیخیالش بشم عینه چی لیام روی مخمه.
کلاس که تموم شد لیام سریع وسایلشو برداشت و از کلاس زد بیرون, منم پشت سرش راه افتادم
: نتونستم جکمو تموم کنم وایسا واست بگم
لیام: بزار واسه بعدا
: نه من باید الان بگم
عینه یه جوجه پشت سرش میرفتم .
لیام: من وقت ندارم!
: خوبشم داری(وقت)!
لیام یهو وایساد و برگشت سمتم.
لیام : مشکله تو چیه؟
لبو لوچمو آویزون کردم و با چشمای درشت دل زدم بهش.
: من؟؟؟ فقط خواستم یه جک بگم
لیام زیر لب ناله کرد و دستشو محکم کشید به صورتش.
: میشه حالا بگم؟
لیام: نه!
: چرا؟
لیام: نمیدونم!
: جوابه قانع کننده ای بود.
لیام: تو چرا انقدر اصرار داری باهام صحبت کنی و اون جکتو برام بگی اخه
: چون ازت خوشم اومده
لیام: کنه!
: حالا بیا دوست بشیم
دستمو سمتش دراز کردم انگار نه انگار که یه دختره دبیرستانیم نه یه بچه ی دبستانی.
لیام: بچه! 😑
: یالا تو میتونی
لیام: اگه باهات دوست بشم دست از سرم بر میداری؟
: خب قانون دوستی اینه که وقتی دوست میشی با کسی وقته بیشتری با هم میگذرونید پس نه!.
لیام: شت!
: در هر صورت من بیخیال نمیشم پس به خودت فشار نیار و باهام دوست شو, بیین کاره ساده اییه دستتو دراز میکنی و باهام دست میدی به همین سادگی .
لیام سریع باهام دست داد و رفت.
خداحافظ دوسته من!
...........................
اگه چرت شده به خوبی خودتون ببخشید!
با نظراتون و ووت هایتان باعث خوشحالی من میشید.
♥♥♥
Farnaz