s i x

1.4K 350 19
                                        

"زین!؟"
لیام بعد از اینکه چندبار در زد و کسی جواب نداد،بلند دوستشو صدا زد.

بعد از چند ثانیه،صدای قدم های محکمی رو شنید و زین درو باز کرد،درحالی که تیشرت نازک سفیدی تنش بود و موهای صورتیه خیسش،بی حالت توی صورتش ریخته بودن.
هنوزم تاج گل روی سرش بود.

"تو واقعا اومدی!دیروز فکر کردم فقط داری مسخره بازی درمیاری."
زین یه لبخنده گنده زد،اون واقعا به خاطر حضور لیام توی خونه‌اش خوشحال بود.

"بله که اومدم.همین الان از حموم اومدی!؟"
لیام جواب داد،با همون لبخند مهربونی که همیشه وقتی اطراف زینه روی لباش داره.

"آره.."
زین میخواست به حرفش ادامه بده اما سرفه هاش این اجازه رو بهش ندادن.
لیام آب دهنشو قورت داد و با یه نگاه نگران بهش زل زد.

"زین،قرصاتو مصرف میکنی!؟"
لیام با تن صدای نرم پرسید.

"نه،در واقع دیگه فایده‌ای ندارن."
زین سرشو تکون داد و خون رو از روی لبش پاک کرد.

لیام آه کشید.

با اینکه لیام میخواست از زین خواهش کنه که به درمانش ادامه بده و برای خودش بجنگه،این کارو نکرد.
به جاش پولیورش رو از توی کیفش درآورد و تن زین کرد.

"این خیلی گرمه!"
زین غر زد و لب پایینشو داد بیرون.

"فقط بزار تنت باشه زین"
لیام با یه لحن دستوری و ابروهای بالا رفته جوابشو داد.

زین به خاطر لحن لیام اخم کرد ولی پولیور رو از تنش درنیاورد.
لیام به خاطر حرف گوش کن بودن زین لبخند زد،اما سریع متوجه یه چیزی شد.

"زین،یکی از گلا مرده."

زین دستشو دراز کرد و با انگشتای لاغرش، تاج گل رو از روی سرش برداشت.
لیام راست میگفت،یکی از گلا پژمرده شده بود.

"آره راست میگی،ولی فقط یه دونست،ببین. وقتی همشون پژمرده شدن یکی دیگه درست میکنم."
زین جواب داد.

لیام سرشو تکون داد،بعد خیلی سریع، یه چیزیو از توی جیبش درآورد و دور از چشم زین چپوندش توی کیفش.
اما زین اونو دید و نفسش برای یک لحظه بند اومد.

"لی،خواهش میکنم نگو که سیگار میکشی."
صدای زین یکم تیز بود و باعث شد فک لیام منقبض بشه.

"نه بابا،این برای دوستمه.اگرچه یه بار خیلی وقت پیش-"
جمله‌اش توسط صدای زین قطع شد.

"نکش!!"
زین یک دفعه‌ای فریاد زد،بعد گلوشو صاف کرد و دوباره گفت
"دیگه سیگار نکش لطفا."

Flower Crowns (Ziammayne)Where stories live. Discover now