⛤part 11⛤

894 161 23
                                    


اخم هاشو باز میکنه و لبخند شیرینی روی لب هاش میشینه

دست هاشو باز میکنه و با چشم بهش اشاره میکنه تا توی بغلش بیاد

پسر کوچیکتر با تردید خودشو جلوتر میکشه و روی پای‌ لویی میشینه

سرشو روی سینه تنومندش قرار میده و از روی آسودگی نفس عمیقی میکشه

لویی مهربون دوباره برگشته!

دستشو بین فر های بلوطی موهاش میبره و اون هارو نوازش وارانه حرکت میده!

روی پیشونیشو میبوسه و لبخند کوچیکی ک روی لب های هری ب وجود میاد از نگاهش مخفی نمیمونه

_لو اون چیه!؟

همونجور ک توی بغل لویی فرو رفته بود با انگشت های کوچیک و سفیدش ب جسم فلزی ک درو تر از اونا روی زمین افتاده بود اشاره کرد

_هز تو میدونی سکس چیه!؟

گونه هاش فوری رنگ گرفت و سرشو توی گردن لویی مخفی کرد

_ی...یچیزایی میدونم

لویی همونجور ک موهاشو نوازش میکرد دستشو پشت کمرش گذاشت و اونو نوازش کرد

_خب اون وسیله ای ک میبینی اونجاست برای سکس استفاده میشه اون باید وارد...اه چجوری بگم!؟

هری سرشو بیشتر تو گردن لو فرو میبره و منتظر ادامه صحبتش میشه

_وارد چی میشه!؟

با صدای ضعیفی روی پوست لویی سوال میکنه!

بدنش میلرزه چون لب های هز هنگام صحبت دقیقا روی نقطه حساسش کشیده میشه و بهتره راجع ب تاثیر نفس های گرم هز توی گردنش نگم!

_اون وارد سوراخ پشتشون میشه!

گونه هاش بقدری رنگ میگیره ک لویی میتونه داغیشو توی گردنش تشخیص بده

_این دردناک ب ن...نظر میاد اینطور نیست!؟

ب معصومیت و سادگیه پسر کوچولوش با علاقه لبخند میزنه و برای اروم کردن لرزش بدن کوچیکش دست هاشو نوازش وارانه روی کتف هاش میکشه

_اینطور نیست هری اینکار اگر درست انجام بشه لذت بخش خواهد بود

با میل ب پرسیدن سوال اینکه "آیا توهم میتونی درست انجامش بدی!؟"مقابله کرد چون دوست نداشت بیشتر از این سرخ و خجالتزده بشه

چند دیقه ای بینشون سکوت بود تا اینکه لویی ب یاد آورد ساعت هز روی زانوهاش بوده و الان باسنش روی اون قرار گرفته!

دستشو زیر باسن هری میبره و ساعت و بیرون میکشه و هری با خجالت جیغ میکشه و دستاشو دور گردنش حلقه میکنه تا باسنشو از روی دست های‌ لویی برداره و در همین حین زین و لیام از اتاق خارج میشن و با دیدن حالتی ک هری و لویی توش قرار گرفتن چشم هاشون گشاد میشه و باشیطنت میخندن

_سعی کن ملایم تر رفتار‌کنی تا بهش آسیب نزنی
لیام مسخره کرد و ب تیکه ای ک انداخته بود خندید خب این جمله دقیقا چیزی بود ک لویی بعد از هر سکسشون بهش یادآوری میکرد

اون جدا با زین ملایم بود فقط زین دوست داشت بین سکس جیغ بکشه و گریه کنه و کینک های عجیبش هیچ ارتباطی با ملایمت لیام نداشت

لویی چشم هاشو میچرخونه و ساعت فیروزه ای رنگ و بالا میاره و برای دفاع از خودش شروع ب صحبت میکنه:هی هی تند نرو من فقط داشتم این ساعت و از زیرش بیرون میکشیدم و اون فقط از روی شوک جیغ کشید و در ضمن من اگر قرار باشه با کسی سکس داشته باشم برعکس شما دوتا اونو توی فضاهای عمومی یا خارج از اتاق انجام نمیدم!

این جملات کافی بود هری سکس خودشو لویی و یک شب رویایی تصور کنه و دیک کوچیکش حرکت کنه
لیام اخم میکنه و با لحن ن چندان مودبانه ای رو ب لویی میگ:ما کی خارج از اتاق سکس داشتیم!؟

زین نیشخند میزنه و ب لیام چشمک ریزی میزنه!

_لیام!؟نظرت چیه کامتونو از روی گاز پاک کنین!؟
زین بلند میخنده و لیام با عشوه دست هاشو ب کمرش میزنه و میگ:اگ خیلی ناراحتی خودت پاکش کن

همونطور ک با زین و لیام سر بیشعور بودنشون بحث میکرد سفت شدن چیزی و روی شکشمش حس کرد
چشم های هری خمار شده بودن و دست های کوچیکش لباسشو بین خودشون محاصره کرده بودن

نفس هاش گرم و با صدا از میان حصار لب هاش خارج میشد و گونه های سرخش نشون میداد ک اون مشکلی دارع

مشکل هری قرار نبود با کریستال های شبرنگ توی کیفش حل شه ایندفعه لویی باید دست ب کار میشد!
_________________________________________

Plz vote n comment
ALMA🍩

my little blue[L.S/completed]Where stories live. Discover now