- I'm back bitches ;)
هر سه نفرشون به سمت جایی که لویی ایستاده بود برگشتند
لویی دست هاش رو باز کرده بود و انگار منتظر بود که اون سه نفر به سمتش پرواز کنن و خودشون رو تو بغلش پرت کنن
چقدر بد که اون ها اصلا حوصله این کار ها رو نداشتند.
بروک دستی برای لویی تکون داد و دوباره مشغول تلویزیون شد
لویی : بی احساس ها
لویی چشم غره ای به اون سه نفر که حالا دوباره حواسشون به فوتبال بود رفت.
استفن : انقدر غر غر نکن .. بیا تخمه بخور!
لویی چشم های درشت شده اش رو چند باری باز و بسته کرد
واقعا این خوش آمدی بود که باید میگرفت؟ خیر سرش سه روز بود که رفته بود
لویی : واقعا که
پوفی کشید و به سمت آشپزخونه رفت
بروک : فاک فاک فاک .. لعنتی پاس بده دیگه!
زین و استفن با تعجب به بروکی که از جاش بلند شده بود و داشت به یکی از بازیکن ها فحش میداد نگاه کردند!
استفن : آرامش خودت رو حفظ کن بیب
استفن آروم دستش رو به بروک نزدیک کرد تا دستش رو بگیره ولی قبل از اینکه دستش به بروک بخوره با دادی که بروک زد هم خودش و هم زین از تو جاشون عقب رفتند
بروک : گلللللللللل!!
بروک رقص پیروزیش رو انجام داد و همزمان فراموش نکرد که انگشت وسط دو تا دستش رو برای زین و استفن بالا بیاره
کسایی که تمام مدت با دهن هایی باز به بروک نگاه میکردند
هیچوقت این قضیه براشون عادی نمیشد.
استفن : بیب بسه دیگه بیا بشین!
بروک باسنش رو دوباره تکون داد و به سمت تلویزیون هجوم برد.
بازیکن های تیمش رو تک تک میبوسید و قربون صدقه اشون میرفت
زین : از دست رفت!
زین سری به نشانه ی تاسف تکون داد
لویی : باز این دیوونه شد که
لویی ظرف پاپ کرنی که آماده کرده بود رو روی میز گذاشت و کنار زین نشست.
استفن : از جلو تلویزیون برو کنار بزار بقیه بازی رو ببینیم حداقل!
استفن پوفی کشید و یکی از کوسن های مبل رو به سمت بروک پرت کرد که به کمرش خورد
بروک: هوی وحشی چته؟
استفن : بیا برو کنار جلو دیدمون رو گرفتی
بروک شونه ای بالا انداخت و دستاش رو از هم باز کرد تا قسمت های بیشتری از تلویزیون رو بگیره
YOU ARE READING
ps, I love You |Z.M| • |L.S|
FanfictionHighest Ranking : #1 in zayn malik #1 in liam payne #2 in romance پایم را روی مین گذاشتهام! اگر تِکان بخورم مردهام... باید همینجا که هستم بمانم تا آخر دُنیا دُرست وضعیت ِسرباز جنگی را دارم، کنار تو و زیباییات... 👈🏻 لیام پین عاشق دو تا گوی خورشی...