گوشی رو کنار گوشش گذاشت و در جواب خدافظی ها دستی برای معدود آدم هایی که توی سالن وجود داشتن تکون داد ..
زین : یه دونه همیشگی با سیب زمینی اضافه واسم درست کن دارم میام اونجا
گوشی رو قطع کرد و توی جیب کاپشنش گذاشت .. تاکسی ای که زنگ زده بود دم در آموزشگاه منتظرش بود
سریع سوار شد و مسیرش رو به راننده گفت .. توی راه تکستی به لویی فرستاد و بهش خبر داد که قرار نیست تنها باشه تا نگران نشه!
...
هری سفارشش رو روی میز گذاشت و نگاه چپ چپی بهش کرد
هری : خیلی پر رویی! مگه من آشپزتم که بهم سفارش میدی عوضی؟
زین شونه اش رو بالا انداخت و غذاش رو جلوتر کشید
زین : متاسفم بیب ولی فقط اینجا تاییدیه سازمان بهداشت لویی رو داره!
هری : خونه چرا نرفتی؟
هری روی مبل نشست و پاهاش رو روی میز دراز کرد .. روز کاری درازی بود و واقعا خسته شده بود
زین : لویی شب خونه نیست .. لیامم که شیفته!
هری : باید برسونمت خونه بروک اینا؟
این موضوع که زین نباید شب هاش رو تنهایی بگذرونه چیزی نبود که هری ندونه .. لیام بار ها و بار ها این موضوع رو تکرار کرده بود .. جوری که دیگه همه میدونستن حتی هالزی
زین برای لحظه ای از غذاش دست کشید و با لبخند دندون نمایی به هری نگاه کرد
زین : راستش داشتم فکر میکردم بیام خونه تو
هری پوکر بهش نگاه کرد .. از کی تا حالا انقدر به هم نزدیک شده بودن؟؟
هری : دیگه چی؟ حتما تا صبح هم باید عالیجناب رو باد بزنم
زین : من که میدونم عاشقمی دیگه این کارات چیه؟
هری انگشت وسطش رو برای زین بالا آورد و پوزخندی زد
هری : بگو یه درصد
زین ظرف خالی شده رو به گوشه ای روند و پاهاش رو روی میز گذاشت
زین : ناموسا دیگه وقتشه شوهرت بدیماااا .. لعنتی خیلی خوبه دستپختت
هری : چرت و پرت نگی کسی نمیگه زبون نداریا
زین : کسی چه میدونه .. شاید بگن!
هری سرش رو به نشانه ی تاسف تکون داد و از جاش بلند شد
هری : من باید برگردم .. یه چرت بزن تا من کارا رو انجام بدم که بریم
زین : اوکی
هری ظرف ها رو جمع کرد تا با خودش به آشپزخونه برگردونه ..
چراغ اتاق رو خاموش کرد قبل از اینکه خارج شه و زین سعی کرد توی مدتی که تنهاست یکم بخوابه
YOU ARE READING
ps, I love You |Z.M| • |L.S|
FanfictionHighest Ranking : #1 in zayn malik #1 in liam payne #2 in romance پایم را روی مین گذاشتهام! اگر تِکان بخورم مردهام... باید همینجا که هستم بمانم تا آخر دُنیا دُرست وضعیت ِسرباز جنگی را دارم، کنار تو و زیباییات... 👈🏻 لیام پین عاشق دو تا گوی خورشی...