- 7

4.7K 296 332
                                    

Third person pov

- تو دوباره حواست پرته!

زین هشدار داد درحالیکه با اخم به هری خیره شده بود
پسر کوچولو که با این حرف جا خورده بود، زود به خودش اومد و دستاشو به نشونه دفاع از خودش تو هوا تکون داد:
+ نـ- نه زین من داشتم...

زین نفسشو با سر و صدا فوت کرد همونطور که سرشو به نشونه تاسف تکون میداد و ماگ قهوش که تازه پر شده بود رو روی میز بلوطی میزاشت؛
دکمه های پیرهنش رو باز کرد و گزاشت تتوهای مشکی و قرمز رنگش، خودشونو به رخ هری بکشن، ازونجا که میدونست و فهمیده بود که این چقدر مورد علاقه هریه ( دید زدن تتو های زین توسط هری )

عینک گردش که بیشتر برای موقع مطالعه به چشمش میزد رو از چشماش برداشت و روی میز گزاشت همونطور که با اخم به هری زل زده بود:
- تو داری کم کم با این حواس پرتیات حوصله منو سر میبری و از خودت ناامیدم میکنی
و درضمن قبلا هم بهت گفتم هری استایلز،
من کلمه آقا رو موقع تنبیه یا همچین چیزی ترجیح میدم
و تو
الان منو ناراحت کردی و وقتشه که اولین تنبیهتو بگیری
پس...
اولین نکته اینه که تا موقعی که تنبیهت تموم نشده و من بهت اجازه ندادم منو فقط آقا ( sir ) صدا میکنی
مفهوم بود؟

با اخم نسبتا بزرگ بین ابروهاش پرسید که باعث شد هری با خجالت سرشو پایین بندازه و همونطور که با انگشتاش بازی میکنه سرشو تکون بده:
+ بـ- بله آقا...

زین لبشو خیس کرد و یکم صندلیشو از میز فاصله داد
به زمین، جایی که یکم از آثار قهوه روش مونده بود نگاه کرد
و وقتی جاشو درست کرد به هری اشاره کرد:
- بهتر شد
حالا میای اینجا
و شلوارتو پایین میکشی تا تنبیهتو بگیری

+ چـ- چی؟!
هری با چشمایی که بخاطر تعجب از حرف زین گرد شده بود پرسید و خیلی سریع سرشو بالا آورد تا بفهمه زین این حرفو جدی زده یا برای شوخی و ترسوندنش

اما بجاش با زین ای روبرو شد که با همون اخم و چهره جدی بهش زل زده:
- چرا همچین وقتایی خنگ میشی؟
میخای بگی واقعا نفهمیدی من چی گفتم هری استایلز؟
یا خوشت میاد من یه حرفیو دو بار تکرار کنم؟!

هری که بخاطر لحن حرف معلمش خجالت زده شده بود، سرشو دوباره پایین انداخت و درحالیکه پوست لبشو میجوید تا گریه ش نگیره از روی صندلی بلند شد

خب آره...
هری یجورایی لوس بود و اینکه معلمی که باهاش انقدر نرم و متفاوت عمل میکرد هم اینجوری باهاش حرف بزنه هم باعث شده بود تا حس بدی بگیره
البته همه ی اینا رو جدا از بحث ته تغاری بودنش فرض میکنیم!

پسر کوچولو همونطور که روبروی زین وایساده بود، دست برد و دکمه های جینشو یکی یکی باز کرد
آروم به پایین هلش داد که شلوارش افتاد و رو مچاش جا گرفت
و همچنین پاهای بیش از حد سفید و خوش حالت هری خودشونو به نمایش گزاشتن که زین بخاطرش لبشو با لذت گاز گرفت و به پاهای صاف و صیقلی پسر کوچیکتر خیره شد

Private Teacher [Z.S]Where stories live. Discover now